خلاصة:
با مراجعه به آثار برجای مانده از خیام، درمییابیم که از او در حوزه مباحث مربوط به حکمت طبیعی، جز یک
رساله کوتاه، چیزی بر جای نمانده است. این در حالی است که او را از سویی به عنوان یک ریاضیدان و فیلسوف
مشائی میشناسند، و از سوی دیگر به عنوان شاعری بر طریق اپیکور شهرت دارد.
این گفتار بر اساس رسائل برجای مانده از خیام، میکوشد، معنای متناسبی از شهرت این حکیم ایرانی به
«دهری» و «طبایعی» فرانماید، و اصول معرفتشناسی او را در میزان نقد و سنجش قرار دهد. بررسی این بخش از
آراء او در ارتباط با آموزههای فیلسوفان یونانی و حکیمان ایرانی، از جمله ارسطو و میرداماد نیز مورد توجه نویسنده
بوده است.
ملخص الجهاز:
"آیا وجود اضداد ناشی از ذات باری تعالی است؟ و جز اینها، که هم میافزاید هستی بزرگتر از آن است که کوته اندیشان پنداشتهاند، زمان و مکان بیپایان است؛ وجود و عدم یکایک ما تأثیری در کل امور ندارد، نه فایدهای از ما برای گردش عالم (گردون) قابل تصور است، و نه از میان بردن ما بر جاه و جلال گردون میافزاید؛ و کسی نمیتواند به طور قانع کنندهای توضیح دهد «کاوردن و بردن من از بهر چه بود؟»17 بهر و بحث طبیعیات حکیم عمر خیام را نمیتوان به پایان برد، بدون آنکه اشارتی به تنها رساله طبیعی او نرود؛ و آن به عنوان رسالة فی الاحتیال لمعرفة مقداری الذهب و الفضة فی جسم مرکب منهما معروف است (= رساله در شگرد شناخت اندازههای زر و سیم در جسمی آمیخته از این دو) که عبدالرحمان خازنی (م 525 ق) جزو آثار حکیمان و دانشمندان صاحب نظر در باب میزان الحکمة یا «ترازوی آبی» ارشمیدسی یاد کرده، گوید که: در این دولت قاهره (سلاجقه) امام ابوحفص عمر خیامی در آن نظر نموده و بر درستی آن برهان آورده است»."