ملخص الجهاز:
"اما این دولت طبیعی که تنها به حکم ضابطههای طبیعی شکل یافته است و نیز تنها با توجه به آنها در نظر گرفته شده بود، نمیتوانست و نمیتواند او را چونان شخص اخلاقی خرسند کند-بدا هرآینه میتوانست چنین کند!بنابر این،به حکم حقی که به موجب آن آدمی انسان است، او را از سلطۀ یک ضرورت کور روی برمیگرداند، همان گونه که بسیاری از دیگر زمینههای آزادیش او را بر آن داشته که از چنان ضرورتی دوری جوید،همان گونه که او فرضا-کیفیت ناچیز عشق جنسی را که رنگ احتیاج دارد،با هنجار اخلاقی رام میکند و به زیبایی والایی میبخشد.
هراندازه هم که خودکامگی کور به هنر درآمیخته و در آثار خود ثابت باشد،هراندازه هم که ناسنجیدنی از خویش سخن داشته باشد و با هرجلوۀ احترامانگیز که رفتار کند،انسان محق است اینها را چونان چیزهای روی نداده بینگارد،چون که اثر منتج از عملکرد نیروهای کور فاقد هرگونه مرجعیت(اتوریته)است،و آزادی نیازمند آن نیست که در پایش کرنش کند،و هرچیز باید دمساز هدف غایبی باشد که عقل به اقتضای شخصیت خویش پدید میآورد،این است بستر راهی که کوشش مردمان بلوغ یافته در آن شکل گرفته و حقانیت مییابد تا دولت طبیعی خویش را به صورت دولتی اخلاقی سامان دهند.
این دولت طبیعی(نامی برازندۀ هرکالبد سیاسی که سامانش در اصل از قدرت و نه از قانون مشتق شده باشد)درست است که در تضاد با انسان اخلاقی است، انسانی که گویا در موردش،صرف قانونمندی باید کار قانون را انجام دهد،اما این دولت در واقع به کفایت به امر انسان فیزیکی خدمت میکند،انسانی که برای آن قانون وضع میکند تا بتواند با قدرتها دمساز شود."