خلاصة:
نزار قبانی عاشقانه سرای بزرگ ادبیات عرب ، بعد از ژوئن 67 به شاعری سیاسی و مبارز تبدیل شد و به غم های فلسطین و مسائل جهان عرب پرداخت . لحن بسیار تند و گزنده اشعار وی و انتقاد شدیدش از جامعه عرب و سران آن ، مخالفت ها وموافقت های بسیاری را نسبت به وی برانگیخت، به صورتی که برخی وی را ستودند و شعرش را بازتاب واقعی دردهای جامعه دانستند و برخی دیگر حتی حاضر نشدند شاعر را در ردیف شعرای مقاومت قرار دهند و او را فردی ضد عرب نامیدند که از جریحه دار کردن عواطف ملت و جامعه عربی ، لذت می برد. اما جدای از تمامی این آراء و نظرات ، موضوع فلسطین و مسائل آن بخش قابل توجهی از آثار وی را شامل می شود.
After June 1967، Nazar Ghabbāni، the great lyrical poet in Arabic literature changed into a political and militant poet dealing with the sorrows of Palestine and problems of the Arabs. His poem’s bitter satiric tone and his sharp criticism of Arab societies and leaders prompted agreements or disagreements towards him. Some admired his poetry and considered them as a real reflection of his community’s agony and some did not even acknowledge him to be among the resistant poets، calling him an anti-Arab who enjoys killing Arab’s emotions and sentiments. But، apart from all these، a considerable part of his poetry includes Palestine and its problems.
ملخص الجهاز:
") در حقیقت وی را بزرگترین عاشقانهسرای چند قرن اخیر در ادبیات عرب به شمار آوردهاند و اگر چه بعد از شکست عربها از اسرائیل در ژوئن 67 اشعار نزار صبغۀ سیاسی به خود گرفت اما هیچگاه تا آخرین سالهای عمر خود شعر عاشقانه را رها نکرد و جان و جمال اصلی شعر وی همان عشق و زن است.
) نزار دربارۀ ارتباط رهبران عرب و مردم معتقد است که آنان هیچ بخشی برای مردم باقی نگذاشتند و به آنها اجازه ندادند در اجتماعی آزاد برویند و عقاید خود را آزادانه بیان کنند: لان نصف شعبنا لیس له لسان ما قیمه الشعب الذی لیس له لسان(همان،ص 92) (چرا که نیمی از مردم ما زبان ندارند،ارزش مردمی که زبان ندارند چیست؟) این گونه اشعار که استبداد حاکمان و جو خلفان را بیان میکند فراوان در آثار نزار به چشم میخورد: یا سادتی لا تقلعوا أظافری بحثا عن الحقیقه یا سادتی ما النفع من إفادتی ما دمتم منذ حکمتم بلدی عنی تفکرون(همان،صص 124 تا 126) (ای سرورانم در جستجوی حقیقت ناخنهای مرا مکشید،ای سرورانم حرفهای من چه سودی دارد؟مادامی که چه بگویم چه نگویم شما مینویسید!،مادامی که از زمان سلطۀ شما بر میهنم به جای من میاندیشید!) شاعر در جای دیگر به تفرقه و اختلاف داخلی دولتهای عرب اشاره میکند و با طنزی تلخ، بیان میکند که: العالم العربی شطرنج و أحجار مبعثرة و أوراق تطیر(همان،ص 235) (دنیای عربی شطرنجی است و سنگهایی پراکنده و برگهایی که به هوا میرود."