ملخص الجهاز:
"اما قبل از اینکه وارد این چند نکتۀ پراکنده بشوم،جا دارد بر روی یک نکتهای تأکید کنم و آن هم این است تجربۀ همۀ مورخین است و ما میتوانیم اقتباس بکنیم و آن هم این است که چهقدر سخت است که با گذشته،معاصر شد،یعنی کار تاریخ را%FKG058G% شاید بشود از یک دیدگاه به این صورت تعریف تعبیر کرد،که ما بتوانیم با گذشتۀ خودمان در عرصۀهای مختلف،معاصر بشویم و اینجا همانطور که سیری را که آقای نوری نشان میدهند،ررتی دارد سعی میکند که ما را با یک گذشتۀ فلسفی،معاصر بکند که یکجوری برای غلبه بکنیم و از آن فراتر برویم،اما اگر معاصر شدن با گذشته،کار دشواری هست،معاصربودن با حال دشوارتر است و این کتاب یک نکتۀ برجستهاش این است که به یک چنین چالشی هم میپردازد و سعی میکند به اصطلاح حال فلسفیمان هم یا با وضعیت فلسفی موجودمان هم به اصطلاح ارتباط برقرار هست،که اتفاقا تلاشی را که این میکند برای فرار رفتن،تلاش جدی است و این در صحبتی که آقای نوری کردند باز منعکس بود که در آن قسمت آخر در حقیقت ررتی میپردازد به اینکه بین سنتهای فلسفی مختلف چهگونه ارتباط برقرار بکنیم و چهگونه (به تصویر صفحه مراجعه شود) با استفاده از یکی خودش را متصل بکند به دیگری و یک نظریهای در ارتباط با فلسفۀ پرورشگری که ایشان گفتند یا فلسفۀ غیر نظاممند،که معطوف است به نحوۀ یادگیری ما و میتواند معطوف به نحوۀ یادگیری ما باشد،ارائه بکند،بنابراین یک مقداری از دشواری قرائت ررتی در این دامنۀ وسیعی است که به آن میپردازد، عملا از باستان تا به امروز،اما ضمن این پرداختن یک امری را با یک تعصب خاصی برجسته میکند،آقای نوری اشاره کردند که مسأله،مسألۀ آینهبودن ذهن را برجسته کردند،در خود متن تصریح کردهاند که این بیشتر معطوف به این تصور بصری است که ما از معرفت داریم و این تصور بصری را ما از باستان،اخذ کرده ایم،همینجور دوام پیدا کرده،تا به وضعیت امروز رسیده است."