ملخص الجهاز:
"48 در مجموع باید گقت اقبال نمونهی بارزی از مورخی است که سعی بلیغیدر نشاندن مقام تاریخپژوهی به جای تاریخنویسی داشت،به مسائلاجتماعی و اقتصادی در کنار رخدادهای سیاسی توجه نشان میداد،برقوانین کلی به عنوان ویژگی علم تاریخ تأکید ویژهای داشت و در این راهبر ضرورت کمک گرفتن از علوم دیگر آگاه بود،پیشداوریهای آگاهانهرا مردود میشمرد و بر نقد منابع تأکید ویژهای داشت،بر ذکر ارجاعاتمنابع و مآخذ اصرار داشت و از بیانی روان و ساده و قابل فهم در بیانمطالب خود استفاده میکرد.
اما پرسش اینجاست که آیا تأسیس رشتهیتاریخ یک تحول علمی در تاریخنگاری محسوب میشود؟آیا آکادمیک&%17210JTKG172G% اریخنگاری اکادمیک شدن رشتهی تاریخ مستلزم تأسیس دانشگاه بود؟اگر چنین بود مگر نهآن است که تاریخپژوهی چون اقبال که از نخستین اساتید این رشته دردانشگاه نیز بود،در کنار پیرنیا با گسست از سنت تاریخنویسی،دستکمیک دهه پیش از تأسیس دانشگاه تهران به عرصهی جدید تاریخپژوهیدست یافته بود؟ توضیح این نکته ضروری است که تأسیس علوم جدید وارداتی دیگر،همچون جامعهشناسی یا علوم سیاسی گرچه خود بحرانزا بود،اما اینبحران صرفا به نحوهی استقرار این علوم در عرصهی وسیع سنت کهزمینهای از این دانشها در آن وجود نداشت،محدود میشد.
ترکیب اعضای نخستین کمیسیون معارف نیز در جای خود در خور توجه است؛چرا کهدر یک سوی این کمیسیون پیرنیا از پیشگامان تاریخپژوهی به روش غربی قرار داشتو در سوی دیگر آن مهدی قلی خان هدایت ملقب به مخبر السلطنه؛مخبر السلطنهرا میتوان آخرین حلقه از پارادایم تاریخنویسی در دورهی قاجار قلمداد کرد،خاطرات وخطرات او با تمام تفاوتهایی که در سبکنگارش با آثار کلاسیک دورهی خود دارد،امابیشتر باید آن را همردیف تاریخ منتظم ناصری دانست تا آثاری که در پارادایم جدید تولیدمیشدند."