خلاصة:
در یک تعریف کلی میتوان گفت عقلانیت بمعنی ابتناء یک عقیده بر معیارها و اصول کلی و جهانشمول است که این معیارها و ضوابط بنحو ضروری همواره صادقند. عقل نیز نیرو و قوه یی است که انسان بمدد آن میتواند به کشف این معیارها و اصول کلی و ضروری نایل شود. از منظر عقلانیت سنتی این حقایق و اصول اولیه، حقایقی خارجی هستند که عالم خارج نیز از این حقایق و اصول تبعیت میکند و انسان بواسطه ارتباط با یک عقل کلی( عقل فعال) که خود بنحوی علت یا واسطه در ایجاد این حقایق میباشد، میتواند به کشف این حقایق نایل شود. اما از منظر عقلانیت جدید این حقایق و اصول اولیه، از تعامل ذهن با عالم خارج ساخته میشوند و بهیچوجه نمیتوان ادعا کرد که عالم خارج بمعنی آنچه ماسوای ذهن اندیشنده موجود است خود تابع این حقایق میباشد، بلکه تنها میتوان گفت عالم خارج آنگاه که بر ذهن من عرضه میشود تابع این قوانین و اصول است. به این ترتیب عقلانیت جدید بکلی منکر تاثیر عوامل بیروی در فرایند تعقل است و از اینرو میتوان گفت عقل مدرن، عقل خود بنیاد است. دکارت فلسفه خود را از این نقطه شروع میکند که اندیشه از من آغاز میشود و از همینجا راه خود را از عقلانیت سنتی جدا میسازد. یکی دیگر از ویژگیهای عقلانیت جدید در مقایسه با عقلانیت سنتی که معمولا طرفداران این نحوه از عقلانیت بر آن تاکید کرده و آن را بعنوان نقطه قوت در مقابل عقلانیت سنتی قرار میدهند، نقادانه بودن اولی(عقلانیت جدید) و جزم اندیش بودن دیگری است. اما با نگاهی عمیقتر متوجه خواهیم شد که این نقادانه بودن که بصورت نقد عقل از خود در عقلانیت مدرن ظهور و بروز تام مییابد، وقتی در کنار خود بنیادی قرار میگیرد نه تنها امتیازی برای عقلانیت جدید نیست بلکه به مهمترین چالش فراروی آن تبدیل میشود. از این منظر موضع عقلانیت سنتی، نسبت به عقلانیت جدید موضع قابل دفاعتری است. بدلیل همین عدم فقدان انسجام در وی در عقلانیت مدرن، این عقلانیت با بن بستی انکارناپذیر مواجه میشود. حال راه برون رفت از این بحران یا ورود به وادی پست مدرنیسم است که لاجرم خود به اشکالات و انتقادات دیگری می انجامد، یا بازگشت به اصل و مبدا است که این بازگشت به اصل و مبدا تنها با رجوع به نوعی تفکر شرقی میسر است که بنظر نگارنده چین رجوعی در آثار هایدگر که خود از نقادان مدرنیته است مشاهده میشود.
ملخص الجهاز:
"اما با نگاهی عمیقتر متوجه خواهیم شد که این نقادانه بودن که بصورت نقد عقل از خود در عقلانیت مدرن ظهور و بروز تام مییابد،وقتی در کنار خودبنیادی قرار میگیرد نه تنها امتیازی برای عقلانیت جدید نیست بلکه به مهمترین چالش فراروی آن تبدیل میشود.
Modern Rationality عقلانیت سنتی به این سؤال اساسی پاسخ داده شود که آیا عقلانیت جدید(مدرن)غربی میتواند بعنوان الگوی مناسبی برای جوامع شرقی در نظر گرفته شود؟زیرا برخی از روشنفکران امروزه در جامعه ما بر این عقیده پافشاری میکنند که جامعه ما هنوز وارد دوره مدرنیسم(تجدد*نشده و برای رسیدن به بلوغ و تکامل باید به این مرحله وارد شده و از آن گذر نموده و سپس بپیروی از سیر تفکر در غرب وارد دوره پست مدرن شود.
بنابرین از نظر افلاطون صرف اینکه شخصی ادعا کند به شهود حقیقت نایل شده است،بمعنی عقلانی بودن ادعای وی نیست بلکه بایستی با استفاده از دیالتیک در یک سیر صعودی و نزولی دیگران را نیز در شهود خود سهیم نماید و ابزار مورد استفاده در این سیر دیالتیکی،همان استدلال و منطق است؛یعنی ما قدم به قدم و با ارائه استدلالهایی سعی میکنیم مخاطب خود را به شهود حقایقی که از شدت وضوع دیگر قابل شک نبوده و مبتنی بر هیچ فرضی نیستند رهنمون سازیم که این همان دیالتیک صعودی است و سپس در پرتو این حقایق روشن در یک سیر نزولی به تبیین امور جزئی و محسوس میپردازیم که این همان دیالتیک نزولی است."