ملخص الجهاز:
"تحولات مفهوم امنیت ملی نوشتهء دکتر محمد علی بصیری استادیار دانشگاه اصفهان مقدمه از آنجا که فلسفهء اصلی تأسیس دولت(ملت- کشور)دو مسئلهء اساسی،یعنی نخست تضمین امنیش شهروندان(مردم و سرزمین)و دوم تحصیل منافع عمومی(رفاه و توسعهء همه جانبه)است،پس از شکل گیری عناصر اصلی دولت یعنی قلمرو، مردم،حکومت و حاکمیت،و تشکیل دولت بر اساس فلسفهء اولی تأسیسی آن،نخستین نهادها یعین سازمانهای نظامی-انتظامی پدید میآیند و در بعد داخلی و خارجی وارد عمل میشوند(شایان ذکر است انسانها با دریافت این حقیقت که به خودی خود نمیتوانند برقرار کنندهء امنیت خویش باشند و برای حل این مشکل نیاز به سازمانهای بزرگتری دارند گامهای ابتدایی را در جهت ایجاد دولت برداشتند.
برخی از صاحبنظران حفظ خود یا«صیانت ذات و نفس»را در چهار پدیدهء با ارزش خلاصه مینمایند: 1-حفظ جان مردم 2-حفظ تمامیت ارضی 3-حفظ سیستم اقتصادی و سیاسی 4-حفظ استقلال و حاکمیت کشور چهار مقولهء فوق به عنوان جوهرهء«امنیت ملی»این خصوصیت را دارد که تمام کشورها در سیاست داخلی و خارجیشان،و نیز افراد، گروهها و احزاب موجود در کشورها بدون توجه به گرایش،سلیقهها و اختلافات فردی،گروهی، طبقاتی،سیاسی و اجتماعی در مورد اهمیت حفظ و تلاش برای رفع تهدیات علیه این چهار ارزش،در حد توان و امکان اتفاق نظر کامل دارند.
اگر بخواهیم دیدگاههای موجود را تقسیمبندی نماییم میتوان به سه گروه اشاره کرد: 1-گروهی بر این اعتقادند که مفهوم دورهء سوم امنیت اجرا خواهد شد زیرا با توجه به نزدیکی ملل به یکدیگر و تحقق دهکدهء جهانی دیگر مفهوم امنیت ملی تجزیهپذیر نیست و همه را یکسان تحت پوشش قرار میدهد."