ملخص الجهاز:
"عوامل خارجی، نه تنها گفتمان روشنفکری در ایران که به گفته«پاز»همه دنیا را تحت تأثیر قرار داد و بویژه ادبیات متعهد و ادبیان مسؤول را وارد معرکه کرد:«در نیمه اول قرن بیستم نقش انتقاد در غرب بر عهده شاعران و داستان نویسان و حکیمان بود خاصه اینکه این انتقاد با شدت و حدت و از روی روشنبینی انجام میشد.
حزب توده گویی با تحولات سیاسی شوروی ارتباط مستقیم داشت زیرا نتا زمانی که چپ وابسته تک خطی و ایدئولوژی مرگبار«هر که با ما نیست از ما نیست»استالین در صحنه حضور داشت، در ایران هم تنها نهاد چپگرا، حزب توده بود که البته یک چند در ناحیه شمال غربی و غرب کشور ظاهرا شعبههایی داشت با نامهای متفادوت!اما دهه پنجاه این نهادها عملا تأسیس شدند و حزب توده تنها تبدیل به یک«نام»شد!البته مجموعه این تغییرات و تحولات یک شبه صورت نگرفت؛سایه شوم آن رآلیسم مدتها بر گفتمان سیاسی ما سایه افکنده بود؛در شعر و نثر و تئاتر و سینمای چپ اثراتش دیده میشد.
البته طرح این مسایل خواه ناخواه به گفتمان معترض و متعهد یاری میرساند زیرا در آنها سخن از بیحقوقی کودک و زن و مرد میشد، لیکن رآلیسم سوسیالیستی نمیتوانست درک کند که در کعبه آمالش یعنی در شوروی نیز بیحقوقی دئر اشکال دیگر و حتی در همان شکل اقتصادی وجود دارد.
درست است که دولتهای سوسیالیستی در فجایع روسها شریک نبودند و حتی در مرحله حرف، پیمانهای دولت تزاری را نیر باطل اعلام کردند 49P}و در حوادث دوران پهلوی نیز نقشی نداشتند-جز سیاست ابن الوقتی در قبال تهضت جنگل 50P}و تأیید اصلاحات ارضی شاه 51P}-اما آنچه گفتمان ایرانی را به نوعی جانبداری از شرق کشانید، کارنامه مثبت شوروی(سابق)نبود بل بیشتر کارنامه منفی غرب و نیز نفس گرم و گیرای مدافعان«دوزخیان روی زمین»بود که طنینی روح بخش و دلنواز در گوش مردم جهان سوم وجود داشت."