خلاصة:
این نوشتار بهروش تاریخی و با تأکید بر نگاه جامعهشناسانه به تاریخ، در چارچوب نظری دو گفتمان هویت ایرانی و روابط نخبگان با حوزۀ قدرت سیاسی، تلاش میکند به تبیین و مقایسۀ جایگاه و کارکرد دولتمردان و نخبگان سیاسی و ایلی عشیرهای کرد در دو دورۀ صفویه و قاجار بپردازد. از مهمترین یافتههای این تحقیق آن است که در مجموع دو دوره، از نظر قومی و مذهبی، مانعی جدی بر سر راه ارتقای دولتمردان و نخبگان کرد در مراتب اداری و سیاسی دولت مرکزی ایران وجود نداشته و نخبگان مذکور در هر دو دوره تا عالیترین مراتب قدرت بالا رفتهاند. همچنین دیگر یافتۀ این پژوهش نشان میدهد که برآیند نهایی کارکرد دولتمردان و نخبگان کرد، در مسیر تأمین منافع و تحکیم امنیت و پیگیری اهداف ملی دولت مرکزی ایران بوده است. احمدبن طیب سرخسی، شاگرد و مصاحب کندی، از آغازگران جریان فلسفه یونانی در میان مسلمانان به شمار میرود. او که در بسیاری از شاخه های علم متفنن بود، برخی از کتب علمی- فلسفی یونانی را به زبان عربی ترجمه یا اقتباس کرد؛ با این همه، هیچ یک از آثار او به دست ما نرسیده است. در میان آثار منسوب بدو، چند کتاب و رساله در جغرافیای ریاضی و وصفی به چشم می خورد؛ یکی از این آثار، سفرنامه سرخسی است به جزیره، شامات و فلسطین. برخی فقرات و عبارات این سفرنامه در منابع کهن عربی پراکنده است که با گردآوری و توضیح آنها، می توان بخشی از سفرنامه را بازسازی کرد و بدین ترتیب وضعیت جغرافیایی بخشی مهم از جهان اسلام را در اواخر قرن سوم هجری فراروی قرار داد.
The historical method with a sociological approach on the history is adopted in this study regarding the theoretical framework that contributed to the nature of discourse regarding the Iranian identity and the relation of Kurdish leaders and elite in the political arena in Safavied and Qajar dynasties. The attempt is made to analyze and compare the status and the function of the political figures of the Kurdish tribal leaders during the Safavid and Qajar eras. The most important finding here is the fact that there were no fundamental and earnest measures that would prevent the promotion of the aforesaid Kurdish officials in both the dynasties. The prevailing trend was that these leaders and elite were selected for higher ranks in the central government. Their contributions with respect to protection، strength and seeking to accomplish the national objectives cannot be ignored.
ملخص الجهاز:
بر این اساس، پرسش اصلی این تحقیق را میتوان اینگونه مطرح ساخت: تعامل و ارتباط دولت مرکزی و دولتمردان و نخبگان ایلی- عشیرهای کرد، در دورههای صفویه و قاجار، بر چه محور و مداری شکل گرفته و با عنایت به مؤلفههای هویت ایرانی و منافع و امنیت ملی، چه جهتگیری داشته است؟ چارچوب نظری با عنایت به ویژگیهای اجتماعی و تاریخی جامعۀ ایران، که گویای وجود پیشینهای دیرین و تاریخی پرحادثه است و بر این اساس نمیتوان و نباید از دستاوردها و تجارب تاریخی در تبیین و ترسیم الگوهای نظری و عملی در مدیریت جامعه و حکومت غفلت کرد، این تحقیق بهروش تاریخی و با تأکید ویژه بر نگرش جامعهشناسی تاریخی، در مقام یک مکتب نظری و الهامبخش که بر ویژگیهای خاص زمانی و مکانی ایران، پویاییهای درونی آن و منابع تاریخی و اجتماعی بومی تکیه میکند (احمدی،1388: 8)، سامان یافته و تلاش میکند در این چارچوب، جایگاه و کارکرد دولتمردان سیاسی و ایلی- عشیرهای کرد را در دو دورۀ تاریخی صفویه و قاجار، مورد بررسی قرار دهد.
صرفنظر از اینکه نخبگان، بهصرف شخصیت ذاتی و استعدادهای فردی، متمایز و برتر از دیگر بخشهای جامعه شمرده شوند (باتامور،1369: 3) و یا امکان اثرگذاری آنها بر رویدادها و تغییرات جامعه ناشی از قرار گرفتن این عده در حوزۀ قدرت قلمداد شود (روشه،1366: 153)، در هرحال، تجزیه و تحلیل و فهم رویدادها و در سیر تاریخ ایران، که میتوان بخش عمدهای از رویدادها و تحولات آن را شخصیتمحور تلقی کرد، مستلزم توجه جدی به نقش نخبگان، بهویژه نخبگان ایلی- عشیرهای و نیز نخبگان حاضر در دولت مرکزی و تبیین روابط میان آنهاست.