خلاصة:
پس از کتاب معروف کارل پوپر در زمینه فلسفه سیاسی و در حمایت از آموزههای لیبرال با عنوان «جامعه باز و دشمنانش»، مشهورترین نظریه از جان رالز، استاد فلسفه سیاسی دانشگاه هاروارد است که در کتابی با عنوان «نظریهای در باب عدالت» در سال 1971 منتشر شد. این کتاب دربرگیرنده مقالات چندی است که نهایتا به شکل یک کتاب عرضه شده و مخاطبان پرشماری در دانشگاه و مجلات تخصصی، به ویژه در کشورهای انگلیسی زبان یافته است. کتاب رالز، بر اساس رهیافت اخلاقی- سیاسی به چالش با مباحث رایج، از جمله دیدگاه سودگرایان پرداخت. رالز از نظریات جان استوارت میل، دیوید هیوم و بحث اخلاقی سیجویک که مباحثی کاملا رایج و جا افتاده محسوب میشد، فراتر رفت و بر اساس سنت اخلاقی قرار دادگرایی، نظریه وظیفه گرایی کانت و فلسفه حق هگل به طراحی نظریه خود پرداخت و مجددا مفاهیم هنجاری را در سنت فلسفه سیاسی غرب احیا نمود. کتاب «نظریه عدالت» به واسطه استناد وسیع به علوم مختلف اجتماعی، مخاطبهای بسیاری را به خود جلب کرد. این نظریه خوانندگان وسیعی از رشتههای مختلف، از روانشناسی گرفته تا اقتصاد و مباحث اخلاقی پیدا کرد. مبحث انتخاب شده از آن جهت است که رالز بارها در کتابش نظریه خود را کانتی خوانده و نامی از هگل نیاورده است، در این مقاله بر زوایای پنهان تاثیر فلسفه حق هگل در نظریه او و همچنین بر نظرهای برخی مفسران رالزدرباره این تاثیر پذیری، متمرکز خواهیم شد.
ملخص الجهاز:
"] روایتی ویژه از مهمترین عناصر فلسفه حق هگل ارائه داده و سمت و سوی آن را منطبق با جریان لیبرالیسم8 معرفی کرده است و ثالثا: گزینش نظر برخی مفسران ونقادان نظریه عدالت رالز برای روشن نمودن بیشتر بحث وبه روز کردن آن (مفسرانی چون: رورتی، دورکین، کوکاتاس و در نهایت، تقسیمات مایکل سندل در نقدهای وارد به نظریه رالز) درباره این تأثیر پذیری [از کانت و هگل ]از نظر گذرانده شود.
5-2«موارد تأثیرپذیری رالز از هگل» رالز هنگام طراحی نظریه عدالت، در برخی از موارد مهم، از تفکر کانتی - که آن را مرجع خود نامیده است- روی گردانده، به جانب تفکر هگلی روی میآورد؛ الف) در مقام انگیزه طراحی کل سیستم فلسفی، میتوان انگیزه رالز را برای طراحی سیستمی که هم بر بنیاد آزادی استوار باشد و هم از فردگرایی افراطی به دور باشد، مشابه انگیزه هگل در طرح کتاب «پدیدار شناسی» و «عناصر فلسفه حق» دانست که در تلاش است سیستمی ارائه دهد که هم آخرین دستاوردهای فکری درباره حدود و ماهیت اراده آزاد و شناخت علمی را حفظ کند و هم از آفات فردگراییای که محصول فراگیری تفکر نهضت روشن اندیشی از سویی و پیدایش و رواج نظام فئودالی در نظام اجتماعی از سوی دیگر است، اجتناب ورزد."