خلاصة:
مقوله ی «کارآفرینی» به عنوان موثرترین نیروی بالقوه ی اقتصادی در تاریخ جهان، به صورت بحث برانگیزی از حدود سه دهه ی گذشته تاکنون ظهور یافته و مطرح شده است. هم گام و هم زمان با این مقوله، پیشرفت های مشابهی نیز در زمینه ی «آموزش کارآفرینی» انجام شده است. پیشرفت ها و فعالیت های اخیر که در برنامه های آموزشی کارآفرینی و ایجاد کسب وکارهای جدید انجام شده، بسیار چشم گیر و قابل توجه هستند. تعداد واحدهای آموزشی عالی (دانشگاه و دانشکده ها) که واحدهای درسی مربوط به مقوله ی «کارآفرینی» را ارائه می دهند از چند واحد در سال 1970 میلادی به 1600 واحد آموزشی در سال 2005 افزایش یافته است. اما این توسعه ی فوق العاده باعث ایجاد مشکل قانونی کردن و رسمیت دادن به این رشته از حیث علوم دانشگاهی و جامعه ی آکادمیک می شود. در حالی که برخی مراحل مربوط به فرآیند قانونی شدن این رشته طی چند سال گذشته به اجرا درآمده است؛ هنوز هم مشکلات دیگری پیش روی آن قرار دارد. این مقاله گرایش ها و چالش های موجود در زمینه ی «آموزش کارآفرینی» در قرن 21 را بررسی می کند.
Entrepreneurship has arguably emerged over the last two decades as the most robust economic force the world has ever experienced. With its expansion، has come a similar increase in the field of entrepreneurship education. The recent growth and developments in the curricula and programs devoted to entrepreneurship and new-venture creation have been remarkable. The number of colleges and universities that offer courses related to entrepreneurship has grown from a handful in the 1970s to over 1،600 in 2005. In the midst of this huge expansion remains the challenge of complete academic legitimacy for entrepreneurship. While it can be argued that some legitimacy has been attained in the current state of entrepreneurship education، there are still critical challenges ahead. This article focuses on the trends and challenges in entrepreneurship education for the 21st century.
ملخص الجهاز:
(Reynolds, Hay & Camp, 1999) با وجود این داده ها و یافته های جدید، روشن است که باید پذیرفت تعداد واحـدهای تجاری جدید، چیزی حدود ٦٠٠ هزار واحد در یک سال است و چند میلیون شغل جدیـد هم در قالب طرح های خود اشتغالی ، همه ساله ایجاد خواهد شد.
می توان ادعـا کـرد، آمریکـا در طـول ١٠ سـال گذشته به بالاترین میزان عملکرد اقتصادی خود دسـت یافتـه و ایـن نتیجـه ی تـشویق ، ترغیب و نیز بهبود و ارتقای کیفیت فعالیت های کارآفرینانه در زمینـه هـای گونـاگون است (٢٠٠٤ ,Bygrave &Minniti ).
در این تاریخچه آمده است : بررسی های انجـام شـده بـر روی مطالعات تجربی نشان می دهد، مقوله ی «کارآفرینی » را می تـوان آمـوزش داد یـا حداقل به وسیله ی آموزش ، آن را توسعه و بسط بیشتری داد ( & ,Gorman, Hanlon ٦٣.
قبل از آغاز دهه ی ٨٠ میلادی تعداد این واحدهای آموزشی که دروس مربوط بـه آموزش کارآفرینی (و نیز در زمینه ی کسب و کارهای کوچک ) ارائه مـی کردنـد بـه بیش از سیصد واحد می رسید و این رقم قبل از دهه ی ٩٠ میلادی به یک هـزار و پنجـاه واحد آموزشی افزایش یافت (١٩٩٤,Fernald &Solomon,Weaver, ).
دیگر زمینه های کاری و تحقیقی که برای رشـته ی کـارآفرینی اهمیـت دارنـد شامل موارد زیر هستند: آگاهی از تعداد مشاغلی که کارآفرین می تواند انتخـاب کنـد، (١٩٨٨,Hills;١٩٩١,Donckels)؛ توانـــایی رویـــارویی صـــحیح بـــا ابهامـــات ، (١٩٨٧,Ronstadt)؛ ویژگی هایی که شخـصیت کـار آفرینانـه را تعریـف مـی کننـد، (١٩٩٨,Twomey &Scott ;١٩٩٣,Young &Hood ;١٩٨٨,Hills) و بالاخره موانعی که در هر یک از مراحل اجرای کارهای پرخطر وجود دارد ( ;١٩٨٧,Long &Mcmullan ١٩٩٠,Welsch &Plaschka ).