ملخص الجهاز:
انتخاب تکنیک برای توسعۀ اقتصادی ایران یکی از نتایج برجستۀ آنچه«کینز»در دهۀ چهارم قرن معاصر به علم اقتصاد افزود این حقیقت است که از آن روزگار تا بحال سرمایهگذاری عاملی شناخته میشود که یارای ایجاد درامد و قدرت افزایش حجم سرمایۀ جامعه را دارد.
در این مقام میخواهیم میان دو نظریه تمیز قائل شویم-یکی عبارت است از حد اقل نسبت سرمایه به فرآورده برای بحد اکثر رساندن نرخ رشد درامد و دیگری اتخاذ روش تولید بنابر بهای عوامل ضروری است.
هنگامی که بهای عوامل تولید در هزینههای نسبی انواع سرمایهگذاری مؤثر باشند نباید فراموش کرد که این نظریه برطبق شرایط تجزیه و تحلیل ایستا (استاتیک)بنیانگذاری شده است و ارتباطی با شرایط دائم التغییر تحلیل پویا(دینامیک)که باید حاکم بر نحوۀ توسعۀ اقتصادی ایران یا هر کشور کمرشد دیگری با طیف فرهنگی مشابه باشد ندارد.
اگر سیاستهای دولت و بانک ملی ایران بنحوی طراحی گردد که هزینههای عقلایی را تشویق کند و افزایش دهد و هزینههای غیرعقلایی را مانع شود آیا ممکن و توأم با واقعبینی نیست که تصور شود در چنان وضع و موقعی نسبت پسانداز به درامد بهمان تناسب تغییر خواهد کرد و بجهتی خواهد رفت که وجوه زیادتری مهیا برای ریختن در طریق سرمایهگذاری واقعی باشد؟اگر تنها بنا باشد آن تکنیکهایی را انتخاب کنیم که بیشتر کار مصرف میکند(و ظاهرا قدرت تولیدشان صفر است)بنظر من خیلی از فهم مسألۀ واقعی بدوریم.
در بالا گفته آمد که چون نمیتوانیم در ایران برای تعادل«تقاضای مؤثر»2 و عرضۀ عوامل تولید موجود بر نیروهای بازار تکیه کنیم لهذا اطمینان بامکانپذیری و کارآیی یکدسته از فعالیتهای تولیدی مستلزم بکار گرفتن ابزارهای دقیق برنامهگزاری ریاضی است تا سیاست توسعۀ ما هرچه بیشتر قابل اعتماد و درست باشد.