ملخص الجهاز:
"اگر من دروضعیت کنونی باورهای خود را درباره موقعیتخویش فقط و فقط به آن چیزی محدود کنم که در حال حاضر احساس و تصور میکنم،باورها درستخواهند بود؛زیرا تصاویر مربوط-بنا به فرض-درذهن من حضور دارند،و موجه خواهند بود؛زیراحضور آنها کافی است تا من نسبت به چند و چونآنها مطلع شوم؛لکن چنانچه دامنه باور از این حدفراتر رفته،به اشیایی تعلق گیرد که توسط تصاویرذهنی ارائه و معرف میشوند،صرف حضور اینتصاویر و اطلاع از چندوچون آنها نمیتواندتوجیهی کافی درباره درست بودن این باور راتأمین نماید.
اگر چنین باشد احکامی که در وهله نخست بهعنوان اصول موضوعه نظریه مشخص شده بودنددیگر واجد این مقام نیستند،بلکه حق آن استاحکامی که این اصول نتیجه آنها را تشکیلمیدهند در این مقام واقع شوند؛اما در این صورت،عین همین قضیه درباره احکام جدید صادقخواهد بود و در نتیجه توجیه درست بودن اصولموضوعۀ نظریهها در دوری بیپایان خواهد افتاد.
مضمون این رویکرد به شکل دیگری(قبلاتوسط پییردوئم و به تازگی توسط بسون فراسن)مطرح شده است که در آن نظریههی علمی اساسانه بهعنوان مجموعهای از احکام-که درست یانادرست بودن را میپذیرند-بلکه صرفا بهعنوانابزاری جهت محاسبه مقادیر برای کمیتهایمشاهدهپذیر در نظر گرفته میشوند.
ه)احکام پایه و شیوه تحقق سنجش معقول ایجاد و فراهم آوردن شرایط منطقی لازم برایتشکیل ابطال یک نظریه علمی ایجاب میکنداحکامی که مبین شرایط اولیه،پیشبینی آن نظریهو واقعیت امر در جهان هستند از نوع شخصی بوده،و نحوه تعیین مقادیر حقیقت هریک از آنها لااقلمغایرتی با موازین منطق کلاسیک نداشته باشد؛زیرا در این صورت امر سنجش نظریه موردنظرنامعقول خواهد شد."