ملخص الجهاز:
"به هر تقدیر،از اواخر سده هفتم هجری وبویژه از اوایل سده هشتم هجری به بعد،سنتنقشبندان ایران پایگاه والایی مییابد وبخصوص که سنت تذهیب گذشته را هم کهدر امر کتابت قرآن بسیار ارجمند بود،درشمول خود میگیرد و دوشادوش یک هنرارجمند دیگر،یعنی خوشنویسی،اجزاءبدنهای را پی مینهد که امروزه به کتابآرایییا نسخهپردازی شهرت دارد و هنرهایتحریر(خوشنویسی)،تصویر(نگارگری)،تذهیب(طلااندازی)،تجلید(جلدآرایی)وگاهی تشعیر را شامل میشود و این همه باهم شالوده هنرهای تجسمی ما را در قلمرونقشبندان،از سده هفتم تا به روزگار ما،شکلمیدهد.
{o1o} اما دیگر هنرمند صاحبنام صادقی بیکافشار از هنرمندان و خوشنویسان و شعرایعهد صفوی است که گوشه چشمی هم بهشمشیر دارد،ولی حس و طبع هنرمندانهاشاو را به قلمرو هنر و نویسندگی سوق میدهدو تذکره مجمع الخواص را در باب شرح حالشعرا مینگارد و رسالهای منظوم در فنصورتگری و ابزار و ادوات نگارگریمیپردازد به نام قانون الصور.
{o2o}عبد الرزاق سمرقندی نیز کهتاریخ حافظ آبرو،مخصوصا زبدة التواریخاو برای وی سرمشقی بود،به هنرمندانعطف نظر میکند و افزون بر اینکه سفرنامهغیاث الدین محمد نقاش را نقل و منتقلمیکند،گاهی اطلاعات زیبندهای درباره هنرخط و نقاشی و هنرمندان دارد.
مطالب این اثر تاریخی در خصوصشعر و شاعری و هنر و هنرمندان(از جملهکمال الدین بهزاد)به قدری ناب است کهنمیتوان همتای آن را در منابع دیگر بازجست.
یکی از جاذبههای این اثر پرداختن بههنر و کتابآرایی(تذهیب،تصویر و تحریر)است و گاه از دقایق نقد و سنجشگری همخالی نیست{o3o}؛از جمله مطلبی دارد راجع بهمرقع امیر تیمور که ظاهرا صادقی بیکافشار،نقاش نامآور و کتابدار شاه عباس،آنرا از کتابخانه سلطنتی بیرون برده و به شخصیفروخته بود که به دست جهانگیر میافتد."