ملخص الجهاز:
"ادعاهای فوق دربارۀ نقش منطقی«من»در نگاه اول چندان موجه به نظر نمیرسند،ولی مسئله این است که آیا واقعا میتوانیم خطا بودن آنها را اثبات کنیم؟ حتی اگر این ادعاها درست هم بودند،باز هم کمکی به حل مسئلۀ نفس نمیکردند،و فقط ما را وادار میساختند تا صورتبندی دیگری از مسئله داشته باشیم،زیرا همیشه میتوانستیم سؤال کنیم که اسامی اشخاص،مثل«جک»،به چه چیزی راجع میشوند،و آن وقت اگر کسی میگفت که اینها به هیچ چیز دلالت نمیکنند باید به عقلش شک میکردیم؛با وجود این،نظریۀ غیر ارجاعی دربارۀ«من»میتواند صورتبندی اول شخص از مسئلۀ نفس را زیر سؤال ببرد،و ماهیت متمایز آن را ضایع کند.
گریزی که به بحث تقسیم و ترکیب گیاهان و مغز زدم ما را قادر میسازد که سؤال زیر را مطرح کنیم:آیا وقتی قبول کردیم که شخص میتواند در صورت تقسیم یا ترکیب باقی بماند،به طور تلویحی مفهوم شخص را براساس الگوی مغزش فرض نگرفتیم؟و اگر پاسخ مثبت است،آیا این کارمان توجیهی دارد؟ به عبارت دیگر،آیا با توجه به ربط بین بقا و رابطۀ کل و جزء، نفس را مقید به همان اصولی نکردهایم که این موجودیتهای غیر شخصی دیگر مقید به آنها هستند؟اگر چنین باشد،پس در واقع نوعی مفهوم از شاکلۀ نفس را پیشفرض گرفتهایم، که آن وقت این سؤال مطرح میشود که آیا مفهوم فوق واقعا قابل قبول است؟در بررسی این مسئله،باید در نظر داشت که بقای شخصی را نمیتوان به طور رضایتبخشی از حیث مشابهت روانشناختی و پیوستگی علی توضیح داد:اگر اینها همان حقایقی هستند که ادعای بقا بر پایۀ آنهاست،آن وقت مسلما ادعای فوق مستعد همان انتقادهایی است که قبلا بر تبیینهای این چنینی از اینهمانی شخصی وارد دانستیم."