خلاصة:
هدف پژوهش حاضر آن است که با استفاده از آموزه های دینی، الگوی جدیدی با نگرش به متون دینی برای مطالعه شخصیت ارائه کند؛ الگویی که بر اساس آن بتوان ساخت، پدیدآیی و تحول شخصیت را تبیین کرد. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی ـ تحلیلی بوده که ابتدا به شناسایی مفاهیم اساسی الگو در متون دینی پرداخته، سپس ارتباط این مفاهیم با یکدیگر در چارچوبی منطقی بررسی شده تا مولفه های اصلی ساخت شخصیت به دست آید. یافته های پژوهش، حکایت از آن دارد که مفاهیم اساسی به دست آمده از متون دینی عبارت اند از: نفس، فطرت، عقل، جهل و قلب. نتایج پژوهش نشان می دهد که نفس بیانگر ساخت اولیه شخصیت است که درون خود، عناصری فطری و غریزی را دارد. این عناصر در تعامل با یکدیگر قرار می گیرند، سپس کل ارگانیزم با عوامل محیطی تعامل بر قرار می کند. این تعامل دو سویه جنبه کنش وری و پویشی شخصیت را نشان می دهد و حاصل آن پدیدآیی شخصیت است.
The present paper tries to offer a new model for studying personality by referring to religious doctrines; a model through which the structure، genesis، and of personality can be explained. The research uses descriptive- analytical method. First، an attempt was made to recognize the fundamental concepts of the model we find in religious texts. Then، the relationship between these concepts within a logical framework was examined in order to identify the basic components of personality structure. The research findings indicate that the fundamental concepts included in religious texts were soul، nature، intellect، heart، and ignorance، and that soul indicate the primary structure of personality which embodies such elements as intellect، heart، and ignorance. These elements interact with each other، and then the whole organism interacts with the environmental agents. This mutual interaction shows the interactive and dynamic aspect of personality and its outcome is something called personality formation.
ملخص الجهاز:
"آیا اساسا انسان سرشتی مخصوص به خود دارد؟ یعنی آیا انسان پارهای از خصوصیات فراحیوانی دارد و این ویژگیها بهطور مشترک در همه افراد بشر یافت میشود یا نه، و در صورت وجود طبیعت مشترک، قلمرو آن کجاست؟ هدف اصلی پژوهش ارائه الگویی دینی برای مطالعه شخصیت است به گونهای که زمینه نظریهپردازی در باره «شخصیت» را فراهم نماید.
آیا برای مطالعه شخصیت میتوان الگوی دینی ارائه کرد، چگونه؟ الف) روش پژوهش با توجه به اینکه این پژوهش بر اساس دو حوزه دین و روانشناسی انجام شده است، در وهله نخست باید با مطالعه متون دینی به مفهومشناسی پرداخته، مفاهیم نزدیک به موضوع، یعنی شخصیت را در قرآن و روایات شناسایی کرده، سپس با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به مفهومسازی پرداخته شود.
/ بنابراین، مؤلفههای شخصیت در دیدگاه حاضر عبارتاند از: دو ساحت مادی و غیرمادی که مکانیزم تعامل آنها بدین گونه است که بدن انسان همراه ساخت روانی اولیه آن (همان فطرت) از بدو تولد فاقد هر گونه کنشوری مستقل است و همه فعل و انفعالات آن بهوسیله مکانیزمهای حاکم بر بدن و روان مادر و هماهنگ با آن انجام میگیرد.
72 دیدگاه تحولی پیاژه و الگویی که او برای مطالعه شخصیت کودک ارائه کرده با اینکه جریان مهمی در قلمرو روانشناسی است و آثار مثبتی نیز بر آن مترتب شده، اما این الگو تحت تأثیر تحولینگری زیستشناختی است که از تکاملینگری داروین سرچشمه گرفته و پیاژه در پژوهشهای خود به ساحت غیر مادی انسان توجه نکرده است."