خلاصة:
پل تیلیش، الهی دان بزرگ معاصر، در باب چیستی ایمان و چگونگی رابطه آن با عقل نظریه ای خاص ارائه داده است. به نظر او، ایمان نه علم به حقیقتی است، نه اعتقاد به گزاره ای، نه اختیار عقیده ای، و نه احساس شخصی خاصی نسبت به کسی یا چیزی؛ هر چند همه اینها در ایمان نقش دارند. ایمان در نگاه تیلیش، به عنوان حالت دلبستگی واپسین، عمل کل شخصیت است که در محور حیات شخصی روی می دهد و کل شخصیت را در بر می گیرد. او عقل را به ابزاری و هستی شناختی تقسیم کرده، بر این باور است که عقل ابزاری، به معنای روش علمی، دقت منطقی و محاسبه گری فنی، صورت انحطاط یافته عقل هستی شناختی است که به معنای مبدا معنا و ساختار، و مبدا معیارها و اصول است. تیلیش معتقد است که عقل و سایر حیثیت های شناختی، چون علم، قدرت قضاوت درباره ایمان را ندارند. حقیقت ایمان کاملا برکنار از حقیقت عقل است. این تلقی او از ایمان و عقل، و نیز دیدگاه غیر شناختاری وی درباره ایمان از سوی منتقدان مسیحی مورد نقد واقع شده است. این نوشته در نظر دارد دیدگاه تیلیش در مورد رابطه ایمان و عقل را با توجه به مبانی اسلام نیز مورد نقد و بررسی قرار دهد.
Paul Tillich، a great modern theologian، has offered a peculiar view on the nature of faith ant its relation with reason. In his view faith is not knowledge of reality nor belief in a proposition، nor a doctrinal choice nor an especial personal feeling towards a person or thing. All of these however play a role in faith. According to Tillich faith is the state of ultimate concern an act of the whole personality occurring at the center of personal life and engaging the whole personality. Tillich has divided reason into instrumental and ontological ones. He holds that instrumental reason in the sense of scientific method، logical precision and technological calculation as degenerated form of ontological reason which is the principle of meaning and structure and a n origin of criteria and principles. He maintains that reason and other cognitive properties such as science are not in a position to judge on faith. The reality of faith is totally apart from reality of reason. Tillich’s account of faith and reason has been the object of criticism by Christian critics. This article is an attempt to have a critical analysis of Tillich's view on faith and reason on the basis of the principles of Islam
ملخص الجهاز:
"تیلیش معتقد بود الهیات باید بتواند بین دو امر بیان حقیقت پیام مسیحی و تبیین این پیام برای مخاطبان هر نسل جدید هماهنگی و توازن برقرار کند؛ در حالی که سیستمهای کلامی رایج نتوانستهاند این توازن را ایجاد نمایند؛ اکثر آنها یا عناصر حقیقت را قربانی میکنند یا نمیتوانند در موقعیت زمانی خود سخن بگویند و در برخی از آنها هر دو عیب یافت میشود.
اکنون این سؤال مطرح میشود که با توجه به علائق فراوان و رنگارنگ انسان ـ که برخی از آنها برای او نیز حائز اهمیت فراوانی هستند ـ آنچه شایستة وابستگی نهایی انسان است، کدام یک از علقههای اوست؟ وابستگی نهایی چه خصوصیتی باید داشته باشد؟ تیلیش پاسخ میدهد: آن چیزی که وجود و عدم ما را تعین میبخشد.
(تیلیش، 1375: 93) حال سؤال، این است: چرا تصور رایج از عقل و ایمان و رابطة آنها با یکدیگر چنان نیست که تیلیش توضیح میدهد؟ او خود به این سؤال پاسخ داده است: «باید اذعان نمود که انسان از ماهیت حقیقی خویش بیگانه گشته است.
بیاعتنایی نسبت به نقش عقل (ایمانگرایی) از مطالب گذشته روشن شد که پل تیلیش در جایگاه یکی از مهمترین الهیدانان اگزیستانسیالیست، از یکسو، ایمان را فاقد حیث شناختاری میداند، و از سوی دیگر معتقد است ایمان را نمیتوان با حقیقت فلسفی یا علمی یا تاریخی مورد قضاوت قرار داد."