خلاصة:
سبک شناسی روایت، بخصوص برای تحلیل روایی شعری که صرفا به قصد قصه گویی و داستان پردازی سروده نمی شود، ابزاری کارآمد در اختیار منتقد قرار می دهد و تا حدود زیادی از تاثیر سلیقه های شخصی در نقد می کاهد. در این مقاله ابتدا شعر مهدی اخوان ثالث را از منظر نشانه شناسی بررسی کرده ایم و سپس برمبنای کمیت و کیفیت نشانه ها و رمزگان به کاررفته در متن، ساختار روایی آن را تحلیل نموده ایم. علت انتخاب اخوان ثالث برای نقد روایی آن بوده است که وی شاعری تاثیرگذار و نیز قصه گوست. بررسی ما نشان می دهد که اخوان از سمبولیسم برای بیان مقاصد خود بخوبی بهره برده است و برخلاف هم عصرانش، سمبولیسم مورد استفاده او نه در حیطه معنا، که بیشتر در حیطه فرم، شکل می گیرد. او در روایت گری به بهترین نحو عمل کرده و از توالی تصاویر و توالی فضاسازی به عنوان دو شگرد روایتی بهره برده است. اخوان توانسته است برخلاف جریان رایج روزگار خود، نمادسازی شکلی را بر نمادسازی مفهومی ارجحیت داده و با به اشتراک گذاردن عینیت با مخاطب خود، ذهنیت وی را در برداشت و تاویل آزاد بگذارد. به این ترتیب قضاوت از روایات شعری او حذف شده و متن از تبدیل شدن به بیانیه های سیاسی و اجتماعی به دور مانده است. نتیجه این نوع نمادپردازی، ارائه روایت به شکل پرداخت تصویری است که گاه به دلیل نوع استعاره های به کار رفته در آن به سمت روایات نمایشی نیز میل کرده است. در این روایات، هرجا نمادگرایی تضعیف شده، تمثیل های مستحکم و پرمایه ای جایگزین آن گردیده است و مجموع این عوامل سبب شده اشعار او پس از سال ها همچنان در اذهان باقی بماند. در شعرهای اخوان گاه اندک مایه هایی از رمانتیسم، رئالیسم و حتی سوررئالیسم نیز وارد شده است، اما وجهه بارز و شاخص روایتگری وی، همان سمبولیسم پخته و بیشتر اجتماعی است.
Narrative stylistics، especially for narrative analysis of a poem which is not used merely to narrate or write a story، will be an efficient instrument for the critics helping them to reduce considerably their personal involvement in criticism. In this paper we have studied the poem of Mahdi Akhavan Salles from the view point of semiology; then we have analyzed its narrative structure based on the quality and quantity of the applied signs and codes. We chose Akhavan Salles for narrative critic because he has been an influent poet and story teller. The findings show that he has applied symbolism to express his intents perfectly and despite of his contemporaries، he used symbolism not in meaning but in form. He has narrated in the best way and used images and space making successions as two narrative techniques. Wherever he added the description to the narration he has used appropriately two kinds of description، i.e. dynamic and static ones. All these factors have led to survival of his poems in minds of the readers after many years. There are some traces of romanticism and realism in Akhavan’s poems; however، the obvious and excellent aspect of his narration lies in his perfect and highly social symbolism.
ملخص الجهاز:
"این تقسیمبندی،میزان تشخص یا تعمیم نشانه را مشخص میسازد و در نتیجه شخصی بودن یا عام بودن روایت را میتوان به کمک آن تعیین کرد: به نظر میرسد سه نوع رابطه بین رخداد محسوس بیان و مدل آن وجود داشته باشد: الف)نشانههایی که رخدادهایشان میتوانند تا بینهایت طبق مدل خاص آنها باز تولید شوند.
نمادسازی از طریق تکرار تصاویر(بخصوص که در این شعر میتوان تناظر معکوسی بین سطرهای نیمۀ اول و نیمه دوم منظور داشت)از آنجا حاصل میشود که مخاطب در نیمۀ نخست شعر کاملا با فضای روایت آشنا میشود و به دلیل محسوس بودن تصاویر،میتواند خود و وضعیت حضورش را در آن صحنه مجسم نماید.
در این شعر کوتاه،بهرهگیری نسبتا مناسب از رمزگان واحدهای معنایی و مصداقی (در شب دیوانه غمگین؛/که چو دشت او هم دل افسردهای دارد و در شب دیوانه غمگین؛/مانده دشت بیکران در زیر باران،آه،ساعتهاست؛)(مجموعا 22%)،نیز نشان از وقوف شاعر بر فرهنگ عمومی جامعه و اهمیتی دارد که وی برای استفاده از لایحههای مفهومی زبان قائل است.
استفاده از افعال حرکتی مثل«بارش باران»این پویایی را سبب میشود-در مقایسه با افعال ربطی مثل«دارد»در سطر«که چو دشت او هم دل افسردهای دارد»-یعنی شاعر پس از دو سطر اول که با استفاده از رمزگان هرمنوتیک همراهی مخاطب را به دست آورده است،با یک تصویر جاندار و حرکتی،به سرعت خود را به مرکز اثر میرساند و به این ترتیب از پراکندگی خاطر وی جلوگیری به عمل میآورد."