خلاصة:
آغاز حکومت سلاله دوم شروانشاهان دربندی در شروان، با یورشهای تیموری هم زمان بود. شیخ ابراهیم دربندی (821-780ه.ق-1418-1378م)، بنیان گذار سلسله محلی مذکور و دو تن از جانشینان او توانستند با تنظیم روابط خارجی، بیش از یک قرن دولت محلی شروان را در مقابل امپراتوری های قدرتمند تیموری و ترکمن ها محافظت کنند. شیخ ابراهیم به حاکمیت تیمور گردن نهاد و خلیل الله نیز، هم با تیموریان و هم آق قویونلوها رابطه دوستانه ای برقرار کرد. فرخ یسار، جانشین خلیل الله از تابعیت تیموریان سرباز زد و به تدریج به قرابت سیاسی و سببی با آق قویونلوها روی آورد. سرانجام ضعف روزافزون مهمترین متحد شروانشاه، یعنی آق قویونلوها و نیز قدرت پویای معنوی – دنیوی شیوخ صفویه در سال945ه.ق/1538م. به دوره درخشان روابط خارجی آن دولت محلی و عمر خاندان دربندی خاتمه داد. این تحقیق در پی اثبات این فرضیه است که در این دوره سیاست خارجی شروانشاهان دربندی در قبال دولت ها و امپراتوری های بزرگ منطقه تا حد زیادی مثبت و سازنده بوده است
The beginning of the second progeny of Darbandi Shervanshahs in Shervan coincided with Teymurid attacks. Sheykh Abraham Darbandi (1378-1418 AD)، the founder of the local dynasty، and two of his successors، regulating foreign affairs، could protect the local government of Shervan against the powerful empires of Teymurid and Turkaman empires. Not only Sheikh Abraham submitted to the authority of Teymur، but also Khalil Allah sat up a friendly relationship with both Teymurids and Agh Quyunlus. FarrokhYasar، the successor of Khalil Allah، refused Teymurids` citizenship and gradually turned to marrying and having political relations with Agh Quyunlus. Finally، the growing weakness of Agh Quyunlus، the most important authority united with Shirvanshahs، and the dynamic moral-mundane power of SafavidSheykhs in 1538 AD put an end to the brilliant period of foreign relations of this local government and the life of the Darbandi family. This research seeks to prove the hypothesis in this period، the foreign policy of Darbandi Shirvanshahs towards the great governments and empires of the area has been largely positive and influential.
ملخص الجهاز:
همچنین در شرایطی که بسیاری از حکومت های محلی ایرانی در این دوره مقهور قدرتهای برتر شدند و از میان رفتند و یا حداقل قدرت احیاء را از دست دادند؛ سه شروانشاه نخست خاندان دربندی توانستند بیش از یک قرن در مقابل تیموریان، اردوی زرین، و ترکمنها مقاوت کنند و حتی در مواقعی تا حد قدرت نخست قفقاز و ملجاء دیگر حکام آن منطقه ارتقا یابند.
تبریز را در اختیار داشت و خطبه به نام شادی بیگ، خان قبچاق خواند (میرخواند، 1380: 5209-5208 ) اما با شنیدن خبر عزیمت احمد جلایری به سوی تبریز سخنانی را بر زبان آورد که خواندمیر آن سخنان را این گونه نقل کرده است: « شیخ ابراهیم برسبیل مشورت، با امرا خود گفت که آذربایجان سال های فراوان تختگاه آبا و اجداد سلطان احمد بوده است و ما نسبت به این خاندان پیوسته طریق مودت و اتحاد مسلوک داشتهایم و بنابر اینکه دست ظلمه را از دامان عرض رعایا کوتاه گردانیم به اینجا آمده بودیم.
وقایع نشان میدهد که در دوره بعد از تیمور، ابراهیم به سوی استقلال تمام عیار شتاب میکرد و سعی در این امر داشت تا از میان سه قدرت پیرامون خویش (شاهرخ تیموری، قرایوسف قراقویونلو و احمد جلایری) باجگذار هیچ یک از آنها نباشد.
در این مرحله نیز نقش شروان به عنوان خراجگذار اثبات گردید اما اصل سیاسی روابط خارجی شروانشاهان دربندی، یعنی تغییر جهت به طرف قدرت برتر و کسب حمایت آن، مانند دوره ابراهیم و خلیل الله، همچنان استمرار یافت.