خلاصة:
در اوایل قرن بیستم، با انتشار دیدگاه های فردینان دوسوسور چارلز سندرس پیرس، پدیدة نشانه شناسی به مثابه یک علم جدید، در مباحث زبان، ادبیات و نقد ادبی و فرهنگی مطرح شد. نشانه شناسی همواره، در همجواری مکتب ساختگرایی قرار داشته و به عنوان شعبه و شاخه ای از آن بررسی شده است. پرسش اساسی این است که آیا نشانه شناسی خود یک رشتة علمی است و در قلمرو دانش(Science) جای می گیرد و یا یک روش(Method) علمی است؟ این مقاله می کوشد ضمن بررسی ریشه های نشانه شناسی و تحولات آن، موقعیت کنونی این پدیده را در علوم انسانی و هنر و ادبیات مورد ارزیابی مجدد قرار دهد.
ملخص الجهاز:
"اما آنچه در اینجا و از دیدگاه بررسی پدیدة نشانهشناسی اهمیت دارد، گفته های سوسور دربارة این پدیده است که در بخشدرآمد کتاب، تحت عنوانجایگاه زبان در رویدادهای بشری : نشانه شناسیمطرح گردیده است : میتوان علمی را در نظر گرفت که به بررسی نقش نشانه ها در زندگی اجتماعی می پردازد؛ این علم بخشی از روان شناسی اجتماعی و در نتیجه، بخشی از روان شناسی عمومی خواهد بود که ما آن رنشانه شناسی (Semiology) می نامیم، (از واژة یونانی به معنی نشانه).
اگر اطلاق واژة زبان به سینما مجازی است، آیا اطلاق واژة نشانه، به این هنر هم میتواند مجازی باشد؟ و از این گذشته آیا اصطلاحاتی همچونشکل در اماتیک،شخصیت،گفتگوو یدستورات صحنهکه در کتاب Theatre as sign system توسطElaine Aston و George Savona مورد بحث قرار گرفته، در واقع اصطلاحاتیدرام شناسانه اند یا مربوط به علم نشانه شناسی؟ نتیجه گیری نشانه ها چیستند؟ شاید زمانی اگر می شنیدیم که کسی در تعریف نشانه می گفت :نشانهشناسی به معنای مطالعة منظم نشانه ها است[یوری لوتمن، 1368 : 38 ]، و یا گفته می شد :نقش نشانه این است که چیزی دیگر را بازنمایی کند [ایرنا مکاریک، 1384 : 318 به نقل از Emile Benveniste] و یا اگر می خواندیم :نشانه شناسی با تمام چیزهایی سروکار دارد که می تواند به جای چیزهای دیگر بر معنایی دلالت کنند[احمدی، 1370 : 32]، در زیر هیبت نام نشانه شناسی، به نظرمان چنین خطور میکرد که چه نظریات رعد آسایی را دریافت کرده ایم."