خلاصة:
عقلانیت در فلسفه، جامعهشناسی، اقتصاد، منطق و سایر علوم کاربردهایی دارد و هرکدام باید بهطور جداگانه مورد بحث قرار گیرند. دکتر طه عبدالرحمن فیلسوف و متفکر معاصر مغربی، با استفاده از دستاورد علوم جدید و با تکیه بر معارف اصیل اسلامی، نظریه عقلانیت را طرح کرده است.این مقاله به روش شناسی نظریة عقلانیت وی پرداخته است. حاصل اینکه این پژوهش ضمن اذعان به کارآیی روش تجربی و عقلانیت ابزاری در برخی عرصهها آن را ناقص دانسته و انحصار عقلانیت به آن را موجب سقوط انسان میداند
Rationality has some applications in philosophy، sociology، economics، logic، and other disciplines each of which needs to be discussed separately. Dr. Ṭāhā ‘Abd al-Rahmān، a contemporary Moroccan philosopher and thinker، has introduced the theory of rationality، making use of the achievements of modern sciences and based his ideas on authentic Islamic sciences. The present paper discusses with the methodology of his theory of rationality. While conceding the effectiveness of empirical method and instrumental rationality in some fields، this paper holds that this method is incomplete and the idea of restricting rationality to it will leads to man's degradation.
ملخص الجهاز:
"هرچند نوع تلقی این افراد در ارتباط میان عقل و قلب متفاوت است، اما جهتگیری کلی آنها در این زمینه است که شعور ذاتی و قوۀ فهم و تعقل انسان را بر اسلوب ادبیات دینی به قلب نسبت دهند.
نقد و ارزیابی در خاتمه ضمن اذعان به وجود نقاط مثبت در اندیشۀ طه عبدالرحمن، بهطور خلاصه به چند نقد بر پروژة فکری وی میپردازیم: دین و اخلاق؛ فاقد پشتوانة فلسفی طه عبدالرحمن، ضمن تضعیف جایگاه عقلانیت نظری، ضدیت با فلسفة یونانی و هرآنچه با آن سنت فلسفی نسبت دارد را سرلوحههای کار فکری خود قرار میدهد و از شیوههای گوناگون میکوشد این تضعیف را تثبیت کند.
برای مثال، از دستاورهای فیلسوفان علم مشعوف است؛ زیرا به نحوی از انحاء اشخاصی چون لاکاتوش و فایرابند در پی فرو کاستن از سلطۀ عقل و در نهایت، تضعیف متافیزیک عقلی هستند و این مطلب خوشایند طه قرار میگیرد، یا اینکه وقتی کانت مابعدالطبیعه را با چالش مواجه ساخته و به نقد عقل محض میپردازد، گامی در راستای هدف طه عبدالرحمن، که همان رفض متافیزیک یونانی باشد، قلمداد میگردد، یا ضدیت با فلسفه توسط غزالی دستاویز خوبی برای وی خواهد بود.
برای مثال، طه در این فلسفۀ کاربردی با استمداد از نظریۀ عقلانیت سهسطحی خود، به دفاع از انتفاضۀ مسجدالاقصی و مقاومت جنوب لبنان میپردازد و امر مبارزه با رژیم صهیونیستی را بهزعم خود، تئوریزه ساخته و آن را در قالب یک باور فلسفی کاربردی ارائه میدهد که بیشتر صبغۀ کاربرد و ابزاری بودن آن مطرح است و نوعی تصدیق رویکرد پراگماتیسمی به فلسفه هم محسوب میشود (عبدالرحمن، 2006ج، ص183)."