Abstract:
بستر شکلگیری موضوع مقاله حاضر بعنوان «دانش سیاسی حوزوی»، این سه سوال است:عوامل اجتماعی و معرفتی ظهور مراکز دورگه آموزشی و پژوهشی در عرصه علوم سیاسی در حوزه علمیه قم کدامند؟نهادها و مراکزی که طی این سه دهه به توزیع و احیانا تولید دانش سیاسی پرداختهاند، کدامند؟ظرفیتها و محدودیتهای هر یک از مراکز در بسط و نهادینه کردن دانش سیاسی در حوزه علمیه قم چیست؟فرضیه و پاسخ اولیه مقاله حاضر آن است که دانش سیاسی حوزه علمیه قم، برایند تعامل و شرایط سه مولفه نصوص اسلامی، روحانیت (به عنوان مفسر) و شرایط اجتماعی سیاسی است. به سخنی دیگر، دانش سیاسی حوزوی در درون یک مثلث شکل میگیرد که در راس آن نص دینی است و در یک قاعدهاش روحانیت است که نیازهای عصر خویش را به صورت پرسشهای تاریخی به نص، عرضه و از آن، راه حل مطالبه میکند و در قاعده دیگر مثلث شرایط تاریخی، اجتماعی و سیاسی قرار دارد که برآن نیازها و پرسشها تاثیر میگذارد و طبعا آنها را در هر دورهای متفاوت میسازد. شرایط جدیدی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بهوجود آمد که درون آن روحانیت به عنوان متولی نظام بر آمدة از آن،میبایست زندگی سیاسی مومنان را برحسب بینش مذهبی، مفهومی سازد، سبب ظهور و تکوین شاخههایی از دانش سیاسی و نیز رواج مطالعات سیاسی در فضای فکری حوزه علمیه قم گردید.
Machine summary:
"به همین دلیل، دانشهای اسلامی برخلاف علوم جدیدکه غایتی جزپیشبینی و سپس کنترل پدیدهها و رفتارهای انسانی ندارند، همواره در پی احراز حجیت و مستندسازی اینگونه پدیدهها و رفتار به دیانتاند و به نوعی تکلیف مدارند؛ از این رو تفاوتی که در بینش و روش حاکم بر این علوم (مدرن) وجود دارد با بینش و روش اجتهادی که در فرآیند استناد سازی دانش های اسلامی بهکار میرود ناخواسته نوع گفتگوهای سیاسی در فضای فکری حوزههای علمیه را که میل به دانش شدن دارند متمایز میکند و در پارهای از موارد متغایر مینمایاند؛ اما آنچه در اینجا اهمیت مییابد آن است که میل به گذشته و لزوم استناد به وحی نیز برخاسته از آن است که تمدن اسلامی ما بر خلاف تمدن غرب که عقل محور است بر مدار نص میچرخد.
اما آنچه بر اهمیت مباحث روشی در میان حوزویان در باب سیاسات میافزاید آن است که ابزار بودن اصول فقه در کشف و استنباط احکام و گزارههای سیاسی کامل است یا ناقص؟ در پاسخ به این پرسش، سه رویکرد عمده در حوزه علمیه قم وجود دارد: الف) معمولا اصولیین قم و حتی روحانیون غیر سنتی که از کاربست دانشهای جدیدی مثل هرمنوتیک و نشانه شناسی در فهم و تفسیر متون دینی، احتیاط میکنند، اتمام نگرشهای اصولی را نه به معنای غیرکارآمدی روش اصولی بلکه کمال یافتگی آن میدانند."