Abstract:
اطلاق و نسبیت اخلاق از مباحث مهم در حوزه فلسفه در طول تاریخ این رشته است. برخی مقهور یافتههایی همچون تفاوت فرهنگها، جوامع، آداب و رسوم و حتی سلایق فردی شده و با نفی هرگونه عامگرایی و اطلاق در حوزه قواعد و احکام اخلاقی، به سوی نسبیگرایی متمایل شدهاند. در مقابل، گروهی نسبیت را نه تنها خلاف یافتههای عقلی دانستهاند، اعتقاد به آن را به ضرر افراد و مصالح عام اجتماعی میدانند. فیلسوفان مسلمان با تکیه بر اعتقادات دینی و دریافتهای عقلی، احکام اخلاقی را کاشف از واقع میدانند و منکر جعلی بودن این اصول هستند. آیت الله جوادی آملی، مفسر حکمت متعالیه و فیلسوف اسلامی، با توجه به علم بشری و نحوه تحصیل آن و نیز کلیت و جاودانگی اصول و احکام اخلاقی، هرگونه نسبیت در اخلاق ـ بلکه در شناخت انسانی ـ را نفی کردهاند و با ارجاع امکان شناخت احکام اخلاقی به تجربه بشری، علمی بودن و برهانپذیری اصول اخلاقی را اثبات کردهاند. این مقاله با ذکر مؤلفههای اصلی نسبیگرایی اخلاقی، دلایل این حکیم متأله را در نقد این مؤلفهها تشریح میکند و با توجه به مبنای واقعی بودن اصول و احکام اخلاقی، مستندات ایشان بر اطلاق و کلیت این اصول را تبیین خواهد کرد.
Machine summary:
"آنان هم از راه بود و نبود هشدار تلویحی داده و تهدید ضمنی کرده و گفتهاند: انجام این کار، پایانش هلاکت و شقاوت و آن کار، پایانش حیات و سعادت است و هم مستقیما دستور تحریم یا ایجاب (باید و نباید) دادهاند؛ همان دو کاری که پزشک میکند، در ادله نقلی اعم از قرآن و روایت دیده میشود و از همینجا اصول کلی اخلاق نشأت میگیرد و چون این اصول برای شخص معینی نیست، بلکه برای انسان از آن جهت که انسان است، یعنی برای فطرت آدمی است و این فطرت در همگان وجود دارد: ﴿فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله﴾ (سورهٔ روم، آیهٔ 30) لذا این اصول «علم» میشود؛ در نتیجه هم قضایا و مبانی و مبادی کلی دارد و هم فلسفه اخلاق قابل توجیه است؛ ولی اگر اخلاق قضیه شخصی باشد، نه قابل استدلال است، برای اینکه علم و برهانی نیست و نه فلسفهای برای آن میتوان ذکر کرد.
در دیدگاه آیتالله جوادی آملی، گزارههای اخلاقی یا از سنخ گزارههای اخباری است (ظلم قبیح است) یا از سنخ گزارههای انشایی از قسم دوم (نباید ظلم کرد) که در هر دو صورت از امور واقعی و عینی حکایت میکنند؛ چرا که تنها در این صورت میتوانند موجه، کلی و مطلق باشند و میتوان برای آنها پشتوانه واقعی و ملاک حقیقی در نظر گرفت؛ زیرا اولا از روی خواست و میل شخصی نیستند؛ ثانیا، در تأمین مطلوب حقیقی و نهایی اخلاق مؤثر هستند؛ ثالثا، اگر حقیقت گزارههای اخلاقی از نوع انشایی قسم اول باشد، در این صورت اشکالاتی پیش خواهد آمد؛ از جمله: 1."