Abstract:
زمینه: پرورش خلاقیت کودکان برای آینده آنها، نقشی کلیدی دارد. مادران از اصلی ترین حامیان پرورش خلاقیت کودکان به شمار می روند و الگوهای ارتباطی مادر و کودک، بر خلاقیت او اثرگذار است.
هدف: پژوهش نیمه آزمایشی حاضر به بررسی تاثیر آموزش گروهی مادران بر افزایش خلاقیت کودکان، با تاکید بر نظریه تحلیل رفتار متقابل می پردازد.
روش: در ابتدا، مادران مراجعه کننده به مراکز فرهنگی سازمان فرهنگی- هنری شهرداری تهران، به عنوان جامعه آماری، مشخص شدند. سپس 40 نفر از این مادران، به صورت تصادفی برای نمونه آماری انتخاب شدند. پس از افت نمونه، 26 نفر باقی مانده به 2 گروه (یک گروه آزمایش و یک گروه گواه) تقسیم شدند. سپس 10 جلسه آموزش گروهی مادران، با رویکرد تحلیل رفتار متقابل برای گروه آزمایش، برگزار گردید. ابزار پژوهش حاضر به عنوان پیش آزمون و پس آزمون، آزمون خلاقیت تورنس بود. این آزمون از کلیه کودکانی که مادران آنها در تحقیق شرکت داشتند، گرفته شد.
یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که در سطح معناداری p<0.05 آموزش گروهی مادران با تاکید بر نظریه تحلیل رفتار متقابل بر افزایش مولفه های بسط، انعطاف پذیری و ابتکار کودکان موثر بوده است. همچنین در سطح معناداری p<0.01 آموزش گروهی مادران به این روش بر افزایش مولفه سیالی کودکان اثر داشته است.
بحث و نتیجه گیری: با توجه به یافته های تحقیق می توان نتیجه گرفت که آموزش گروهی مادران با تاکید بر نظریه تحلیل رفتار متقابل بر افزایش خلاقیت کودکان موثر است.
Background: Increasing the children's creativity is so important in their future and the relationship between mothers and children is effective on children`s creativity.
Objective: This semi experimental study aims to investigate the effect of mother's training by Transactional Analysis on increasing of children's creativity.
Method: Population of this study comprised all mothers who had came to cultural centers of musicality of Tehran. Then، 40 people selected through the random sampling and 26 mothers who have participated in this study، and they randomly divided into two groups (one experimental and one control group). The Torrance test of creative thinking، as a pre-test، was taken from all children who their mothers were participated in this research. Then experimental group was trained for 10 sessions by Transactional Analysis. At the end، the Torrance test of creative thinking as a post-test was taken from all children.
Result: The results of the covariance method showed significant increasing on children's flexibility، innovation and extension factors in experimental group compared with the control group (p<0.005). The results also showed significant increasing on children's fluency in experimental group compared with the control group (p<0.001). Finally، we found that Transactional Analysis is effective on increasing the children's creativity.
Conclusion: These findings will be discussed in terms of their important effect and implications in increasing children's creativity.
Machine summary:
"همچنین نتایج نشان داد که متوسط نمره تأثیر ریسکپذیر بودن مدیران بر اتخاذ تصمیمات حیاتیتر برابر، 777/1 با انحراف معیار 868/0 بوده و با توجه به اینکه t مشاهده شده در سطح 01P< و (000/0 P=) معنی دار بوده است بنابراین با احتمال 99/0 میتوان نتیجه گرفت که مدیرانی که ریسکپذیرتر باشند، تصمیمات حیاتیتری اتخاذ میکنند؛ به عبارت دیگر، افزایش مخاطرات در کار و ریسک پذیر بودن مدیران، باعث میشود که آنها هنگامی که با خطرات بیشتری روبرو میشوند تصمیمات بهتری اتخاذ میکنند.
تجزیه و تحلیل یافتههای مربوط به سؤال سوم و فرعی تحقیق نشان داد که متوسط نمرۀ تأثیر خلاقیت بر تصمیم گیری سریعتر، برابر 59/1 با انحراف معیار 683/0 بوده است و با توجه به اینکه t مشاهده شده در سطح 01 P< و (000/0 P=) معنی دار بوده است، بنابر این با احتمال 99/0 میتوان نتیجه گرفت که هر چه خلاقیت مدیران بیشتر باشد، تصمیمات سریعتری اتخاذ میکنند.
تجزیه و تحلیل یافتههای مربوط به سؤال چهارم و فرعی تحقیق نشان داد که متوسط نمرۀ تأثیر تصمیم گیری مدیران بر بهبود کارایی کارکنان برابر 798/0 با انحراف معیار 371/0 بوده است و با توجه به اینکه t مشاهده شده در سطح 01 P< و (000/0P=) معنی دار بوده است بنابراین با احتمال 99/0 میتوان نتیجه گرفت که رابطۀ معنیداری بین تصمیمگیری مدیران و بهبود کارایی کارکنان وجود دارد."