Abstract:
به نظر میرسد مفاهیم کلیدی در فلسفه علم تامس کوهن یادآور برخی اندیشههای مطرحشده مارتین هایدگر است. به عبارت دیگر گویی اندیشههای هایدگر، هرچند با مفاهیم متفاوت، از زبان تامس کوهن به گوش میرسد و آنها را تذکر میدهد. ما در اینجا به کل آنچه در هایدگر قابل مقایسه با کوهن است و چنین فرضی را متبادر ساخته است، نمیپردازیم؛ بلکه فقط در بخش کوچکی از اندیشه هایدگر، یعنی مفهوم گشتل به مقایسه خواهیم پرداخت. لازم است ذکر شود که منظور نگارنده از عدم اصالت فلسفه علم کوهن، اخذ مفاهیم اندیشههای هایدگر و وامگیری تامس کوهن از این مفاهیم نیست؛ بلکه منظور این است که برخی از سخنان تامس کوهن را به نوعی دیگر و به زبان هایدگری میتوان یافت. مطالعه و دقت در مفهوم آنچه کوهن «پارادایم» مینامد، به میزان زیادی مفهوم «گشتل» در اندیشه هایدگر را به ذهن متبادر میکند و میتوان چنین احتمال داد که تامس کوهن این مفهوم کلیدی در اندیشه خود را از گشتل هایدگر نیز وام گرفته است.
Machine summary:
"کوهن در پینوشت 1969 اعتراف میکند که مفهوم پارادایم در بخش زیادی از کتاب ساختار انقلابهای علمی به دو معنی متفاوت به کار رفته است؛ از یک طرف «پارادایم عبارت است از تمام آن مجموعه باورها، ارزشها، فنون و غیره که اعضای یک جامعه خاص در آن شریک هستند»؛ از طرفی دیگر، پارادایم بیانگر یک نوع عنصر در آن مجموعه است: معما- راه حلهای مشخص که در صورت بهکارگیری، به عنوان الگو یا نمونه، میتوانند به عنوان مبنایی برای حل معماهای باقیمانده علم عادی، جایگزین قواعد صریح شوند که به اعتقاد خود کوهن، معنای دوم پارادایم به لحاظ فلسفی عمیقتر است (کوهن، 1389، ص215).
بر همین اساس برخی معتقدند کوهن نیز درباره رفتن از یک پارادایم به پارادایمی دیگر از واژه پرسوئیشن (Persuasion) به معنای ترغیب استفاده میکند و با آن نشان میدهد طلبی از سوی هستی و وجود ایجاد شده و این حرکت تنها از سمت آدمی نبوده و نیست.
2. تفاوت دیگر اینکه از نظر هایدگر گشتل نحوهای از تقدیر یا حوالت وجود است؛ درحالیکه از نظر کوهن این جامعه علمی است که اصول و باورها و ارزشهای پارادایم را تعیین میکند.
اینکه انسان معاصر در تلقی خود به جهان و انسان و نیز در برقراری نسبت با آن دو در چارچوب امر نگارنده برای نقد و ارزیابی پارادایم کوهن، بهویژه از این دو مقاله بهره برده است: الف) «رویکرد برونگرایانة تامس کوهن به تاریخ علم»، (ص97-135)؛ ب) «ماهیت پارادایم و ابعاد کلگرایانة آن» (مشخصات هر دو مقاله در فهرست منابع آمده است)."