Abstract:
این مقاله در پی تبیین جایگاه دموکراسی در اندیشه سیاسی اسلام از نظر یوسف القرضاوی
(از متفکران اسلامی میانهرو عرب) است. از نظر او اسلام قرنها جلوتراز غرب، پدیده
دموکراسی و قواعد و معیارهای آن را معین کرده اما تبیین جزئیات آن را به اندیشمندان
مسلمان واگذار کرده است. راهکارهایی چون امر به معروف و نهی از منکر، شورا، بیعت و
مشارکت زنان در عرصههای سیاسی ـ اجتماعی از جملة این قواعد هستند. البته پذیرش
دموکراسی به معنای کنار نهادن حاکمیت خداوند نیست زیرا اصل حاکمیت مردم که بنیان
دموکراسی محسوب میشود، با اصل حاکمیت خدا در تضاد نیست بلکه حاکمیت خدا با حاکمیت
فردی که اساس استبداد است در تضاد است. هدف از دموکراسی کنار نهادن حاکمیت طاغوت و
ستمکاران است نه نفی حاکمیت خدا و بنابر این اجرای دموکراسی به منظور جلوگیری از
استبداد و سلطه طاغوت گام نهادن در راستای تحقق حاکمیت خداوند است. از نظر وی
استدلال به اینکه دموکراسی، حکومت اکثریت است و اکثریت هم در قرآن مذموم شمرده
شدهاند، استدلالی نابجاست که بر پایه یک مغالطه استوار است. زیرا فرض بر آن است که
ما از دموکراسی در جامعه اسلامی سخن به میان میآوریم، جامعهای که اکثریت آن دارای
عقل و اندیشهاند.
Machine summary:
"او در مجموع بیان میدارد که میان امت اسلامی و در رأس آنها اهل سنت اتفاق نظر وجود دارد که این حق مردم است که از طریق نمایندگان خود در شورای حل و عقد، امام را تعیین کنند و او را زیر نظر داشته و در صورت تخلف از اصول و انجام منکر بر کنارش نمایند و در صورت ارتکاب کفر و انکار ضروریات اسلام با او مقابله کنند و این رأی اکثریت قریب به اتفاق امت اسلامی است (همان: 66).
قرضاوی سپس به تشریح آیه 104 سوره آل عمران7 میپردازد و با تفسیر «من» به معنای «تبعیض» معتقد است در جامعه اسلامی لازم است گروهی متخصص و توانا با امکانات کافی و با آموزشهای لازم و متناسب با زمان و مکان، مسئولیت امر به معروف و نهی از منکر را به عهده داشته باشند و مخاطبان اصلی دستور خداوند نیز عموم مسلمانان و متولیان امور آنان هستند تا تلاش کنند چنین گروه خبره و کارآزمودهای پرورش دهند.
البته قرضاوی در نهایت راه محافظهکاری ـ یا به عبارتی واقعگرایی ـ را در پیش میگیرد و با استناد به قول ابنعباس در تمایز میان حکام، میگوید: «بر ما واجب است که میان دوگونه از فرمانروایان تمایز قایل شویم حاکمی که به اسلام به عنوان برنامه و قانون و نظام زندگی معتقد و ملتزم است و براساس آن حکم میکند و آن را مرجع اداره حکومت خودش قرار میدهد اما گاهی به خاطر ضعف یا پیروی از کنشهای نفسانی در برخی امور جزیی دچار انحراف میشود و حاکم دیگری که به شریعت و قوانین اسلامی باور ندارد و احکام بشری را بر احکام الهی ترجیح میدهد."