Abstract:
بی تردید اندیشه هـای سیاسـی ، برخـی مبـانی و چـارچوبهـایی دارد کـه بـدون شناخت آنها، فهم درست آن اندیشـه هـا ممکـن نخواهـد بـود. اندیشـة سیاسـی حضرت امام (ره) نیز از این قاعده مستثنی نیست . بنابراین نویسندگان در ایـن مقالـه می کوشند ضمن بازشناسی آن مبانی ، تاثیرات آنها را در اندیشـة سیاسـی امـام کـه تبلور آن در اندیشة ولایت فقیه ایشان تجلی یافته ، بررسی کنند. به عنوان فرضـیه ، به نظر می رسد امام با توجه به مبنای عرفانی - اشراقی معرفـت شناسـی خـود و بـه تبعیت از ملاصدرا، سیاست را در ذیل و ظل دیانت منـدرج مـی دانـد و مـی کوشـد چنان تعریفی از دیانت و کارویژههای آن عرضه دارد که سیاست را همچون بخشـی از شرح وظایف خود پوشش دهد. نتیجة عملی این ترکیب ، واگذاری حوزة سیاسـت عملی و کشورداری به علما و فقها در قالب «ولایت فقیه » است . از نظـر امـام، حـاکم اسلامی باید عدالت را در قوی ترین شکل ممکن رعایت کند، زیرا عدالت شـرط لازم و کافی حاکمیت و ولایت بوده و استبداد موجب سقوط از آن است . از این رو ایشـان استبداد و دیکتاتوری را نفی می کند و بر ضرورت پاسخگویی حـاکم در برابـر آحـاد ملت تاکید می نماید. در این نوشـتار، روش فیش بـرداری و مطالعـة کتابخانـه ای در جمع آوری داده ها و روش توصیف و تبیین معرفت شناسانه و تفسـیر اندیشـه طبـق ساختار و الزامات منطقی آن، که بخشی از رهیافت عقلانی اسـت ، بـه عنـوان روش پژوهش به کار گرفته شده است .
Machine summary:
"با توجه به این امر کـه محـل اخـتلاف شیعه با اهل سنت و جماعت آن است که طبق نظر تشیع ، پـس از پیـامبر(ص )، تفسـیر و تبیین آیات الهی و سنت نبوی محتاج حضور انسان های معصوم و ملهم از جانب نبـی (ص ) و آگاه به رموز نهانی آنهاست ، پس چگونه می توان در دورة غیبت معصوم، عطای تفسـیر باطنی از قرآن را به لقایش بخشید و جامعه را محتاج بـه تفسـیر و تأویـل حقیقـی آنهـا ندانست ؟ با این اوصاف، چه تفاوتی میان دوران حضور معصوم و نبود ایشان وجـود دارد؟ آیا غیبت معصوم، نیاز حقیقی و واقعی به تأویل آیات و وحی الهی را رفع مـی کنـد؟ اگـر صرف تشبث به شریعت و اجتهاد از اصول کافی باشد، پس چه نیازی به حضور مفسـران معنوی و ملهمان از فیض نبوی و لطف ربانی است ؟ اینها پرسش هایی است کـه از منظـر معرفت شناسی امام قابل طرح و نیازمند بررسی و پاسخ یابی است .
بنابراین برای تفسیر چگونگی و یا دلیل گذار امام از آرمانگرایی به واقع گرایی مستتر در نظریة ولایـت فقیـه ، مـی تـوان گفـت کـه از نظـر امـام(ره) اولا شـریعت محمـدی(ص ) کامل ترین شرایع است و برنامة کامل زندگی فردی و سیاسـی مسـلمانان در آن موجـود است ؛ ثانیا گذر از ظاهر به باطن و رسیدن به مرتبـة سـعادت انسـانی ، مسـتلزم عبـور از شاهراه شریعت است ؛ ثالثا عالم به علم شریعت ، فقها و مجتهـدان هسـتند و از ایـن رو در اجرای احکام و قوانین و اعمال قدرت سیاسی و کنترل حکومت ، بر دیگر اصناف عالمـان دینی برتری و اولویت دارند(٩) (موسوی خمینی ، ١٣٨١ج : ٠ )."