Abstract:
The purpose of this study is to find the metaphysical alphabets and suppositions in political thought of Machiavelli; the alphabets which have root in his political thinking and his special status in West Political Thought. In spite of considering Machiavelli thought as the pure realism and to give him titles like the founder of political realism، and to bring him to the threshold of Political positivist (the start of New Era) by many thought scholars، this writing is to show that the empirical reflections of Machiavelli about Politics is under effect of categories which are mainly theological remained from past eras and its strings can be seen in his thought too (like other Renaissance Humanists). It is attempted in this article under three subjects، i.e.: the seminal principle، the connection between Fortuna and Virtu and Belief in Deliverer(Saviourism)، to make the theological roots of political thought of Machiavelli clear and propose a theological reading from it.
Machine summary:
بر اين اساس سؤال مقاله را بدين گونه طـرح ميکنيم که : آيا انديشۀ ماکيـاولي، در قلمـرو عمـومي و مباحـث مربـوط بـه حکومـت و حاکميـت ، ميتواند متأثر از مفاهيم و مقولات الاهياتي و اساطيري باشد؟ عناصر و مؤلفه هاي الاهيـاتي انديشـۀ سياسي ماکياولي را بدون آنکه از ناحيۀ مفسر و پژوهشگر به متون او تحميل شوند، چگونه ميتـوان استخراج و مقوله بندي نمود؟ به معناي ديگر، آيا ميتوان در متون اصلي ماکيـاولي دلايـل و قرائنـي هرچند ضمني و پنهان، يافت که امکان خوانشي الاهياتي از آنها را براي مـا فـراهم سـازد؟ در طـول اين نوشتار سعي شده است که با ارائۀ برخي عناصر و مقـولات برگرفتـه از درون دو اثـر شـاخص او (شهريارو گفتارها) و تفسير آنها، بنيانهايي نشان داده شـود کـه عمـدتا از جـنس الاهيـات اسـت ، به طوري که ديگر به سهولت نميتوان با اظهار نظر برخي پژوهشگران تاريخ انديشۀ سياسـي، مبنـي بر اينکه سياست انديشي ماکياولي نسبتي با الاهيات و مابعدالطبيعه ندارد، همراه شد.
پيش تر از باربيه ، کوئنتين اسکينر، از شـارحان برجسـتۀ ماکيـاولي، در کتابي به همين نام (ماکياولي)، همان نظر باربيه را مبناي بررسي خـود در نسـبت ميـان ديـن و سياست قرار داده است ؛ پژوهش ها و نيز تفاسير اسکينر، گرچه بسـيار بيشـتر از بررسـيهـاي ديگـر محققان آراي ماکياولي، محل اعتبار و در خور توجه است ؛ اما او نيز بيدرنـگ ماکيـاولي را دولتمـرد متفکري ميشناسد که اصل سودمندي دين در جهت امور واقع را اساس تحليل خود قرار ميدهد و از اين حيث رأيي مشابه باربيه ، مورين رمزي، تامس جونز و بسياري ديگر دارد.