Abstract:
قراین و شواهد موجود در برخی منابع نشان می دهد که احتمالا در سده های ششم و هفتم هجری روایتهای شفاهی و نقالی از بعضی داستانهای شاهنامه وجود داشته است. بر این اساس و به استناد گستردگی روایات نقالی با موضوع ملی و پهلوانی در سنت داستانی ایران- که بخشی به صورت مکتوب به دست ما رسیده و بهری دیگر به اقتضای ماهیت شفاهی فراموش شده است- در این مقاله این فرضیۀ محتمل و درخور بررسی مطرح شده که شاید مأخذ شماری از ابیات، قطعات و روایات الحاقی در نسخ و چاپهای شاهنامه، میراث ادب شفاهی- مردمی بوده است و کاتبان، مالکان یا خوانندگان بعضی دست نویسها آنها را از گزارشهای شفاهی نقالان شنیده و پس از نظم در قالب قطعات کوتاه و بلند بر متن یا حاشیۀ نسخ افزوده اند. نگارنده با تحقیق در زیرنویسهای شاهنامۀ تصحیح دکتر خالقی مطلق و همکارانشان، متن و حواشی نسخه های سن ژوزف، سعدلو، حاشیۀ ظفرنامه، متن و ملحقات چاپهای مسکو، بروخیم، دکتر دبیرسیاقی و بعضی چاپهای سنگی و دست نویسهای متأخر، بیست و شش داستان و قطعۀ الحاقی را با توجه به قراینی مانند نبودن پیشینه ای از آن روایتها در منابع ادبی و تاریخی کهن، وجود گزارش/ گزارشهایی از آنها در طومارهای نقالی و داستانهای شفاهی- مردمی، داشتن عناصر و ساختار روایات نقالی و... به احتمال از داستانهای مایه گرفته از روایتهای نقالی و شفاهی معرفی کرده که به صورت منظوم در دست نویسها و چاپهای شاهنامه حفظ شده است
Oral and bardic narrations from some stories of Shâhnâme probably have existed in sixth and seventh century. On the basis this and attention to extent of Iranian bardic/ oral stories with heroic subject، I have proposed this hypothesis that perhaps source of some annexed verses and stories in manuscripts and editions of Shâhnâme is bardic/ oral literature and scribes، owners or readers of some manuscripts have heard them from storytellers and have versified and then added to manuscripts. In this paper after research in Shâhnâme (edited by Dr. Khaleghi Motlagh)، manuscripts of San Žozef، Sádlu and margins of Zafarnâme، editions of Moskow، Borukhim، Dr. Dabir siyâghi and some lithographies of Shâhnâme، twenty and six annexed has been known as additions with oral/ bardic source. These stories probably have been created by storytellers after Ferdowsi and Shâhnâme.
Machine summary:
"این داستان در هیچ یک از نسخه های مبنـای تصـحیح شاهنامة خالقی مطلق ، دست نویس های سن ژوزف ، سعدلو، حاشیة و چند نسخة دیگر از سده های ٩، ١٠ و ١١ و چاپ های سنگی - که نگارنـده بررسـی کـرده اسـت - نیست ؛ ولی چون احتمال دارد بر یکی از نسخ فـراوان و متـأخر افـزوده شـده 14 باشد، نقل می شود: پــدر را چنــین گفــت بــرکش ســپاه سـوی سیسـتان، کـین سـهراب خـواه چنــین گفــت شــاه ســمنگان پــدر کــــه ای دختــــر نــــازنین پــــدر همــه عــالم ار پــاک لشــکر شــود نیـــارد بـــه رســـتم برابـــر شـــود 67 چـــو تهمینـــه آن از پـــدر بشـــنوید جــز از رفــتن خــویش چــاره ندیــد دلیــران خــود را بــر اســپان نشــاند ســوی سیســتان زود لشــکر برانــد دلیــــری فرســــتاد زی سیســــتان بـــه نزدیکـــی گـــرد گیتـــی ســـتان بگــویش کــه تهمینــه اینــک رســید کــه از کــین ســرت را بخواهــد بریــد ابـــا بـــا دلیـــران و مـــردان کـــار همیــــدون پیــــاده ده و دو هــــزار فرســــتاده نــــزد تهمــــتن رســــید بگفت او همـه هرچـه گفـت و شـنید سراســیمه شــد رســتم جنگجــوی که تهمینه را چـون کنـد گفـت وگـوی همــانگــه خبــر کــرد پــس زال زر مـــر آن پهلـــوان گـــرد نیکـــو ســـیر همان مـادرش را بـه نزدیـک خوانـد همــی اشــک خــونین ز دیــده برانــد همــی زال زر آمــد انــدر بــه اســب همـــی رفـــت ماننـــد آذرگشســـب ابـــا او بـــرون رفـــت رودابـــه نیـــز که رودابـه بـودش چـو جـانش عزیـز چـو بشـنید تهمینـه بـر پـای خاسـت برون آمد از پرده چـون سـرو راسـت گرفتنـــد کمـــر یکـــدگر را کنـــار بــه ســهراب یــل نوحــه کردنــد زار چنـین گفـت پـس زال ای نیـک رای کنــون خیــز تــا کــوی زابــل بــه پــای بــدو گفــت تهمینــه کــای پیرمــرد ز رســتم مــرا هســت دل پــر ز درد چـــرا کشـــت فرزنـــد آزاد مـــرد 15 .........................................................."