Abstract:
نابرابری در توزیع درآمد و ثروت به مثابه یک شاخص اقتصادی- اجتماعی از حساسترین متغیرهای سیاستی است که احتمال اثرپذیری آن از ساختارهای سیاسی بسیار زیاد است. بر این اساس، روند دموکراتیزه شدن در قرون اخیر که با گسترش حق رأی همراه بوده، سیری از تحولات اقتصادی را موجب گردیده که از جمله آنها مسأله بسیار مورد مناقشه توزیع مجدد درآمد و نابرابری درآمد و ثروت است. برای بررسی این موضوع، از رویکرد اقتصاد خرد نئوکلاسیک و یک اقتصاد فرضی بهره گرفته و چگونگی تأثیرپذیری توزیع مجدد و نابرابری درآمدها از گسترش حق رأی در جامعهای که ارکان قدرت سیاسی و اقتصادی آن در اختیار طبقه ممتاز اشراف و ثروتمندان است، نشان داده میشود. در این چارچوب تحلیلی، هر چه حق رأی در جامعه گسترش مییابد و به طبقات اجتماعی فقیرتر نفوذ میکند، نرخ بهینه مالیاتی افزایش یافته و توزیع مجدد درآمد به سمت اقشار فقیر وسیعتر میگردد و لذا نابرابری کاهش مییابد. شواهد به دست آمده برای ایران حکایت از آن دارد که دموکراسی را میتوان عاملی تعیینکننده در توزیع یا باز توزیع درآمدها دانست.
Inequality in income and wealth distribution as the most critical socioeconomic indicator is highly influenced by political structure. In the recent centuries، democratization along with enfranchisement has caused a course of economic changes including income and wealth redistribution. This study uses a neoclassical microeconomic approach for a hypothetical economy and demonstrates how to being affected incomes inequality and redistribution by enfranchisement in a society whose economic and political power pillars are under control of aristocrats. Theoretical analysis suggests that expansion of democracy leads to less inequality in incomes. Empirical evidence from Iran for the period 1969-2008 indicates that democracy can be a significant determinant in income redistribution.
Machine summary:
براي بررسي اين موضوع، از رويکرد اقتصاد خرد نئوکلاسيک و يک اقتصاد فرضي بهره گرفته و چگونگي تأثيرپذيري توزيع مجدد و نابرابري درآمدها از گسترش حقّ رأي در جامعه اي که ارکان قدرت سياسي و اقتصادي آن در اختيار طبقه ممتاز اشراف و ثروتمندان است ، نشان داده ميشود.
در اين چارچوب تحليلي، هر چه حق رأي در جامعه گسترش مييابد و به طبقات اجتماعي فقيرتر نفوذ ميکند، نرخ بهينه مالياتي افزايش يافته و توزيع مجدد درآمد به سمت اقشار فقير وسيع تر ميگردد و لذا نابرابري کاهش مييابد.
در حالي که بررسي آثار تحوّلات سياسي بر اقتصاد ميتواند بسيار گسترده و مورد چالش باشد، در اين مقاله سعي ميگردد تا بر موضوعي خاص در اين زمينه تمرکز شود و آن چگونگي تأثيرپذيري نابرابري درآمدها در يک حکومت خودکامه از نوع اليگارشي و يا آريستوکراسي از ارتقاء سطح دموکراسي به صورت گسترش حق رأي است .
در رابطه فوق، درآمد ميانگين جامعه و تابعي از نرخ مالياتي را نشان ميدهد که ميزان اضافه بار مالياتي را ارائه ميکند و به طور مثبت با نرخ ماليات ارتباط دارد و از طرفي: با وارد کردن بحث اضافه بار ناشي از وضع ماليات، رابطه ميان درآمد قبل و بعد از توزيع مجدد درآمد براي فرد i را ميتوان به صورت زير نوشت : در معادله (٤)، عبارت است از درآمد فرد پس از پرداخت ماليات و دريافت يارانه .