Abstract:
حبط اعمال یکی از موضوعات مهم کلامی است که در آیات قرآن از جمله آیه شریفه «لئن ا شرکت لیحبطن عملک» به کار رفته است. در این آیه که خطاب به پیامبر اکرم’ و پیامبران پیشین است، شرک به عنوان عامل حبط عمل معرفی شده است. امکان شرک و حبط شدن عمل پیامبران و ناسازگاری آن با عصمت یکی از چالش های پیش روی متکلمان و مفسران بوده است. در رویکرد امامیه احباط مورد نظر معتزله باطل است، از این رو حبط به کار رفته در آیات قرآن معنای متفاوتی با معنای کلامی آن خواهد داشت. عدم تفکیک کاربرد قرآنی آن با آنچه که در میان متکلمان رایج است، چالش های زیادی را در جهت معناشناسی حبط، متعلق حبط و علل حبط ایجاد می کند. این مقاله در تلاش است تا با تحقیق در مفاد آیه فوق و بهره گیری از آراء مفسران به ویژه امین الاسلام طبرسی، دو رویکرد عمده در باره امکان شرک و حبط عمل پیامبران و مومنان بررسی گردد، معنای قرآنی حبط و مغایرت آن با معنای کلامی تبیین گردد و علل حبط، متعلق و چگونگی تعلق آن به اعمال کافران و مشرکان مورد بررسی قرار گیرد.
Machine summary:
"(طوسی، 1407: 303) بنابراین در استحقاق ثواب، افزون بر طاعت و انجام عمل، موافات بر ایمان نیز شرط است، (فاضل مقداد، 1406: 436) پس هر عمل خیری که از انسان مؤمن صادر شود اگر تا آخر عمر با ایمان باشد عمل او صحیح و اگر مرتد و بیایمان شد، اعمال او باطل خواهد بود، پس ایمان شرط متأخر است برای استحقاق ثواب و از نظر عقل مانع ندارد که استحقاق ثواب مشروط به چیز دیگر باشد، اما اینکه چگونه شرط متأخر میتواند علت صحت ما قبل خود باشد؟ نویسنده مینویسد: اگر گفته شود ایمان آخر عمر هرگاه شرط صحت عمل اول تکلیف باشد، شرط متأخر است و این معقول نیست، چه آنکه شرایط عمل باید قبل از عمل یا حین عمل باشد، گوییم در باب بیع فضولی که اجازه مالک را شرط صحت بیع گفتهاند و همچنین در باب استحاضه که غسلهای شبانه را شرط صحت روزه شمردهاند، جواب از این اشکال به وجوهی دادهاند و مجملا مانعی ندارد که بقاء ایمان از حین عمل تا آخر عمر شرط صحت عمل باشد.
(طیب، 1362: 717) وجه مأمور به از مباحث فوق روشن گردید که عدم رعایت شرط موافات بر ایمان، علت بطلان عمل مؤمنان (سابق) است، اما در سخنان بزرگان امامیه (علم الهدی، همان: 312؛ طوسی، بیتا: 2 / 424 و 5 / 460؛ طبرسی، همان: 2 / 552) در تعلیل حبط عمل، تعبیراتی همچون: مخالفت با «وجه مأمور به»، «وجه الله» و یا «وجه مستحق ثواب» به کار رفته است و عملی که برخلاف این وجوه واقع شده باشد، باطل و مستحق پاداش نخواهد بود."