Abstract:
با توجه به اهمیت جریان شناسی اندیشه ها در شناخت روند تحولات فکـری بـشر، در مقالۀ حاضر تلاش شده است تا تأثیر آرای فلسفی ابن سینا بر فلاسـفۀ اروپـای قرون وسطی بررسی گردد. هرچند مسیحیان در ابتدا فلسفۀ مدونی نداشتند، برای تبیین کلامی برخی عقاید خود به فلسفه های یونـانی رایـج در قـرون وسـطی روی آوردند، ولی به دلیل وجود محدودیت ها و مشاهدٔە تعارض هایی که میـان پـاره ای آموزه های فلسفی و تعالیم دینی وجود داشت ، ناچار شـدند بـه سـراغ فلـسفه هـای دیگر از جمله فلسفۀ اسلامی بروند؛ چرا که آرای فلاسفۀ مسلمان و در رأس آن ها ابن سینا به دلیل هماهنگی که میان عقل و شرع برقرار کرده بودنـد، مـی توانـست گره از کار فرو بستۀ اندیشمندان اروپا بگشاید. ترجمۀ آثار ابن سینا به زبان های اروپایی ، اندکی پس از مـرگ او آغـاز شـد و ۴ نظریـاتش در بـاب هـستی شناسـی ، خداشناسـی ، جهـان شناسـی ، روان شناسـی و معادشناسی توجه فلاسفه و متألهان اروپای مسیحی را به خود جذب کرد. افرادی مانند گوندیسالیوس ، دیوینیس ، اسکوتوس ، اکهارت و راجر بـیکن عمیقـا تحـت تأثیر فلسفۀ ابن سینا قرار داشتند و افرادی نظیر آلبـرت کبیـر، تومـاس آکوینـاس ، الکساندر آو هیلز و یوهانس لاروشلی با اینکه برخی آرای ابـن سـینا را نپذیرفتنـد، در اندیشه های خود عمیقا متأثر از فلسفۀ او بودند. سه نظر از دیدگاه های ابن سینا که بیشترین تأثیر را بـر فلاسـفۀ مدرسـی قـرون وسطی نهادند، عبارت بودنـد از: شـناخت و اشـراق ، رابطـۀ ذات و وجـود، مبـدأ فردیت ماده .
Machine summary:
"٢. دستۀ دوم پژوهش هایی هستند که به طور خاص ، به تأثیر فلسفۀ ابن سینا و یا دیگر فلاسفۀ مسلمان بر فیلسوفی خاص در اروپا پرداخته اند؛ مانند تـأثیر ابـن سـینا بـر فلـسفۀ دنس اسکوتوس به قلم مهدی عباس زاده و همچنین پایان نامـه ای بـا عنـوان آرای تومـاس آکویینی در باب وجود و تأثیر ابن سینا بر وی از محمدمهدی اعتصامی .
با وجود این ، باید بگوییم که اروپاییان به جنبه های مشایی فلسفۀ ابن سینا توجه بیشتر نشان دادند، حال آنکه او نه تنها فیلسوفی مشایی بود کـه عقایـد ارسـطو را بـا بعـضی از عناصر مأخوذ از نوافلاطونیان ترکیب کرد بلکه یکی از پیشگامان مکتـب مابعـدالطبیعی اشراق نیز بود.
البتـه برخـی ترجمـه هـای نادرسـت و همچنین کج تابی های نظری نیز در این شبهه افکنی ها نقش داشتند؛ مثلا برخی بـه دلیـل نفوذ افکار غزالی و یا ترجمۀ نادرست آثاری از ابن سینا می پنداشتند که از نظر ابن سـینا چون آفرینش ضروری است ، پس خداوند در افعالش اختیار ندارد، یا اینکـه خـدا علـم به جزئیات ندارد و قدرت او محدود است (همان : ٢۵١.
آنان هرچند در ابتدا به مباحث علم النفس سینوی توجهی بیشتر نـشان دادنـد، رفتـه رفتـه وجودشناسی ابـن سـینا برایـشان اهمیتـی بیـشتر یافـت و افـرادی ماننـد گوندیـسالیوس ، دیوینیس ، اسـکوتوس ، اکهـارت و راجـر بـیکن پاسـخ بـسیاری از سـؤالات خـود را در مصنفات ابن سینا یافتند و کسانی مانند آلبرت کبیـر، تومـاس آکوینـاس ، الکـساندر آو هیلــز و یوهــانس لاروشــلی علــی رغــم اینکــه برخــی آرای ابــن ســینا را نپذیرفتنــد، در اندیشه های خود عمیقا متأثر از فلسفۀ او بودند."