Abstract:
تأسیس رشتة تاریخ در نظام دانشگاهی ایران اگرچه همچون الگوی اروپاییاش، از حیث دستیابی به اطلاعات و دادههای تاریخی مشکل نداشت، برخلاف آن از همان ابتدا با مسائل متعددی در عرصة نظری و اصول و قواعد عملی مبتنی بر آن، در تاریخپژوهی و تولید دانش تاریخ، روبهرو شد. عبدالحسین زرینکوب با درک این مسئله و طرح سؤال از فایده و کارکرد تاریخ، بر آن شد تا با دادن پاسخهای نظری مناسب و تحکیم اساس نظری و فکری آن و مطرح کردن روش مناسب در پژوهش تاریخی، جایگاهی رفیع برای تاریخ و تاریخپژوهی فراهم سازد. یافتههای این تحقیق بر اساس روش تحلیل گفتار نشان میدهد که پرسشهای فلسفی زرینکوب دربارة تاریخ، نهتنها پاسخهای درخور و مناسب نیافتند، بلکه اصول و قواعد عملی منتج از آنها نیز در تاریخپژوهی وی حضور اصیل و شایستهای نداشتند و درنتیجه در تاریخپژوهی وی شکافی عمیق میان نظر و عمل پدیدار شد.
Machine summary:
اما با وجود تلاشها و کوششهای فراوان وی در جهت حل مسائل مربوط به جنبههای نظری تاریخ و تاریخنگری از یک سو، و تولید پژوهشهای تاریخی مبتنی بر رویکرد نظری و ناظر به تبیین مسائل تاریخی ایران و ارائۀ الگو و سرمشق تاریخپژوهی دانشگاهی از دیگر سو، مسائل مذکور به منزلۀ یکی از بغرنجترین مسائل علوم انسانی و تاریخ، همچنان حلناشده باقی ماندند؛ زیرا از یک سو به پرسشهای نظری پاسخ مناسب و مطلوبی داده نشد و از سوی دیگر به جای رابطة معقول و منطقی بین نظر و عمل در تاریخنگاری، شکافی جدی میان این دو پدیدار شد.
با توجه به آنچه گفته شد، این مقاله کوششی در پاسخ به این سؤال است که چرا با وجود رویکرد و پرسش نظری زرینکوب از فایده و کارکرد تاریخ و تاریخنگاری مطلوب، میان رویکرد نظری وی به تاریخ و تاریخنگاری با پژوهشهای تاریخی وی، شکاف و فاصلهای عمیق وجود دارد؟ به عبارت روشنتر، چرا زرینکوب در تاریخنگاری به رویکرد نظری خویش التزام عملی نداشته است؟ بر اساس مطالعات و بررسیهای اولیه در آثار زرینکوب، این فرضیه مطرح شده است که زرینکوب کار خود را در عرصة نظر با پرسشهای فلسفی و بنیادین دربارة ماهیت تاریخ و آثار مترتب با آن (غرض، فایده و کارکرد تاریخ) آغاز میکند؛ اما به جای دادن پاسخهای فلسفی محکم و مستدل، پاسخهایی میدهد که با اصول ادبی و هنری، یعنی حس و خیال، مناسبت بیشتری دارد تا پرسشهای فلسفی.