Abstract:
در تبیین و تعلیل خاتمیت، اندیشمندانی که به این مساله پرداخته اند تقریبا بطور عموم، ملاک اصلی و سر پیدایش خاتمیت را بلوغ عقلی بشر دانسته اند. مقاله حاضر ضمن تبیین و تحلیل رویکرد و تلقی های ارائه شده از بلوغ عقلی، این نظریه را مورد نقد و بررسی قرار داده است. حاصل این بررسی آنست که نظریه بلوغ عقلی بشر صرف یک نظرپردازی ذهنی برای سامان بخشی به فلسفه خاتمیت است و هیچ دلیل و بینه واقعی و شاهد و قرینه عینی در متن واقعیت خارجی آن را پشتیبانی و تایید نمی نماید.
نقد اساسی تری که متوجه نظریه بلوغ عقلی است آنست که التزام به این نظریه بنابر تحلیل های متفاوتی که از آن تاکنون ارائه شده است، یا منتهی به ختم دیانت می شود و یا منتهی به ختم و نفی امامت؛ و این دو نتیجه، از ناحیه ادله مسلم و غیر قابل تردید فلسفه نبوت و امامت، مردود و غیرقابل اعتنا می باشد. در بخش پایانی مقاله پس از نقد و بررسی چهار رویکرد در باره نسبت امامت و خاتمیت، رویکرد پنجمی تحت عنوان امامت سر و راز اصلی خاتمیت معرفی می شود. در این دیدگاه، امامت نه به عنوان متمم و مکملی در حاشیه خاتمیت که امری در متن و اصل و بنیان باور به خاتمیت بلکه به عنوان مناط و ملاک آن مطرح است؛ و مدعی آنست که اساسا خاتمیت بر مبنای امامت قابل فهم است نه بلوغ عقلی و توانمندی بشر برای اجتهاد در دین. این نظریه که مبتنی بر تلقی ویژه ای از متون وحیانی، بخصوص از قرآن کریم بعنوان وحی خاتم است، به ادعای نگارنده مستظهر به جمیع ادله عقلی و نقلی و شواهد تاریخی و عینی است.
Machine summary:
شهید مطهری با استقبال از اندیشه به بلوغ عقلی رسیدن بشر در نظریه اقبال، به دلیـل آنکـه خود، نگاه حداکثری به اسلام دارد اولا این بلوغ عقلی را نه در حـوزه عقـل اسـتقرایی کـه در حوزه تفقه در دین و حاصل شدن توان و قابلیت اجتهاد دینی میداند و ثانیا پایـان یـافتن دوره وحیانی را نه به دلیل بینیازی بشر به استمرار وحی که به دلیل پایان یـافتن خـود وحـی تلقـی مینماید؛ یعنی به دلیل آنکه آنچه که برای هدایت بشریت از طرف خداوند لازم بـود از طریـق وحی ابلاغ شده بود و تمام برنامه تکاملی او تا آخرین مرحله توسط نبی خاتم یکجا در اختیـار بشر قرار گرفته بود دیگر نیازی به آمدن انبیاء تشریعی باقی نماند و چون او خود به بلوغ عقلی و توانایی اجتهاد در دین و تبین و تبلیغ آن نائل آمده بود، از آمدن انبیاء تبلیغی نیز بینیاز شد و بر پایه این دو اصل ، دفتر نبوت به پایان رسید و خاتمه یافت ؛ بنابراین نظریه خاتمیـت شـهید مطهری بر دو مبنای اتمام و اکمال وحی از یک سو و به بلوغ عقلی و قدرت اجتهاد نائـل آمدن انسان از سوی دیگر استوار است .
نکته قابل توجه در نظریه شهید مطهری آنست که علیرغم دوگانه دانستن ارکـان خاتمیـت ، اگر از علت قابلی رکن نخست یعنی اتمام و اکمال وحی سوال کنیم ، پاسخ استاد مطهری رکـن دوم یعنی به بلوغ عقلی و علمی رسیدن بشریت است ؛ زیرا بدون چنین قابلیتی در بشر، امکـان استمرار دین کامل بعد از نبی خاتم و امکان پاسخ گوئی به نیازمندی های او از طریق اجتهـاد در این دین وجود نخواهد داشت و لذا خاتمیت قابل فرض نخواهد بود.