Abstract:
این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی، این فرضیه را در آثار آیتالله جوادی آملی بررسی میکند انسان تامّ و قرآن رابطه تکوینی دارند. آیتالله جوادی آملی معتقدند انسان تام و قرآن پیوندی اصیل و ذاتی دارند و انقطاعشان ناشی از کثرت در بستر عالم طبیعت است. دیدگاه ایشان چهار محور دارد: 1) قرآن، حقیقت ذومراتبی است که در قوس نزول، جامع همه مراتب عالم، یعنی مرتبه الهی، عقلی، مثالی، کتبی و لفظی شده است؛ 2) انسان تام و انسان کامل، همه مراتب عالم را در خود جمع کردهاند؛ اولی، بالقوه و دومی، بالفعل؛ 3) خداوند قرآن را به انسان تعلیم داده است و چون این تعلیم، مقدم بر خلقت آدمی است، تعلیمی تکوینی است، نه آموزشی تدریسگونه؛ 4) یگانه افتراق انسان و قرآن در وجود طبیعی آنهاست. قرآن صورتی کتبی و انسان صورت حیوان ناطق دارد تا قابلیت حرکت و تغییر تکاملی یا تنزلی داشته باشد. قرآن برای انسان، ذاتی و مانند صورت برای ماده است؛ پس باوجود تفاوت در ظهور وجودی در عالم طبیعت، در قوس صعود و در مرتبه مثالی و عقلی، صورت انسان با صورت قرآن متحد میشود.
The present study using an analytic-descriptive method investigates in the works of Ayatollah JavadiAmolia hypothesis that says total human and Qurʾān have genetic relationship. Ayatollah Javadi believes that the total human and Qurʾān have an authentic and intrinsic connection with each other and their separation is due to the diversity present in the nature. His view has four basic principles: (1) Qurʾān is a graded fact which in the arc of descent includes all levels of universe, which means the divine, intellectual, imaginal, and written and oral levels; (2) the total and the perfect human have all levels of the universe in themselves, the former potentially and the latter actually; (3) God has taught Qurʾān to human and since this teaching has been prior to the creation of human, it must be a genetic teaching, not an ordinary teaching; (4) the only difference between human and Qurʾān is their natural existence. Qurʾān has a written form and human has the form of rational animal in order to be able to move and change in a progressive or regressive way. For human, Qurʾān is essential just like the form is essential for the matter. So, in spite of their different existential appearance in natural world, human and Qurʾān will unite in the Arc of Ascent.
Machine summary:
"دیدگاه ایشان چهار محور دارد: 1) قرآن، حقیقت ذومراتبی است که در قوس نزول، جامع همۀ مراتب عالم، یعنی مرتبۀ الهی، عقلی، مثالی، کتبی و لفظی شده است؛ 2) انسان تام و انسان کامل، همۀ مراتب عالم را در خود جمع کردهاند؛ اولی، بالقوه و دومی، بالفعل؛ 3) خداوند قرآن را به انسان تعلیم داده است و چون این تعلیم، مقدم بر خلقت آدمی است، تعلیمی تکوینی است، نه آموزشی تدریسگونه؛ 4) یگانه افتراق انسان و قرآن در وجود طبیعی آنهاست.
» (حر عاملی، 1409: 15/ 171) ازطرفدیگر، ایشان در جریان خلافت و تعلیم اسما به آدم7، تصریح میکنند 1) در این ماجرا شخصیت حقوقی آدم7 همچون نمایندۀ انسانیت تعلیم الهی دید، نه شخصیت حقیقی او (جوادی آملی، 1378: 3/ 41)؛ 2) ازآنجاکه تعلیم اسما در عالم طبیعت نبوده است، از فراگیری متعلم جدا نیست (همان: 162)؛ پس خداوند با این ماجرا انسان را مظهر اسما و صفات خویش قرار داد؛ اما تجلی الهی در عموم انسانها بالقوه است و در انسانهای کامل متناسب با درجاتشان فعلیت یافته است (همان: 48).
اگر این تغییر در جهت سقوط باشد، قرآن کریم به آن «مسخ» میگوید (جوادی آملی، 1387ب: 93)؛ برای مثال، اگر کسی به دستور قرآن کریم مبنی بر پرهیز از مال حرام توجه نکند، ازنظر روایات دچار مسخ ملکوتی میشود و صورت خوک به خود میگیرد (همان، 1388د: 1/ 296)؛ اما هرکس در دنیا بهاندازۀ میزان اشتغال به قرآن، در قیامت صورتی شبیه قرآن مییابد و انسان کامل، عین قرآن است؛ زیرا او تحققبخش همۀ مراتب قرآن است."