Abstract:
پس از انقلاب با تشکیل امور تربیتی در مدارس افتراقی میان «آموزش» و «پرورش» شکل گرفت. از یک سو امور تربیتی ایجاد شد که مذهب و تربیت مذهبی ملاک اعتبار آن بود و نظام نیز از آن حمایت میکرد، از سوی دیگر آموزش «دانش» گسترش یافت که همزاد آموزش و پرورش مدرن بود. آموزش دانش در مدارس، منطق نقادانهای بههمراه آورد که لاجرم با آموزش علوم مذهبی دچار اصطکاک شد. درواقع آموزههای مذهبی-تربیتی در معرض منطق نقادانهی علمی قرار گرفت. این فرایند با گذار از دوران اولیهی انقلاب، بوروکراتیزه شدن آموزش و پرورش، جنگ و ضرورتهای توسعهی پس از آن و اهمیت یافتن ارزشهایی چون موفقیت و بهرهوری بهتدریج مرجعیت مذهبی را کمرنگتر ساخت و اهمیت دستیابی به «دانش» و «فناوری» را بیشتر کرد، تا آنجا که به غلبهی نگاه فنسالار بر آموزش و پرورش منتهی شد. محصول این نگرش فنسالارانه روندهای جداسازی در آموزش و پرورش است که عبارتند از: جداسازی دانشآموزان تیزهوش، تفوق یافتن رشتههای فنی و اعطای امکانات جداگانه به آنها، جداسازی برحسب میزان پرداخت شهریه و نظام گزینش براساس کنکور.
Iranian schooling system after the Revolution was based on the separation of “edification” from “education”. “Education” was believed to be a scientific and technical matter, in the service of training scientists, doctors and engineers. “Edification” on the other hand was inspired by religious teachings, the task of which was to train students and future scientists who were committed to religious and national ideals. Such an attitude of separating the two caused a gap between education and edification which was never overcome. In later years, due to the problems of the imposed war and also the requirements of reconstructing the war-ridden country, edification faded away and what was left in the Iranian educational system was a technocratic, elitistic attitude towards education. The result has been a variety of discriminating processes in the educational system, working on the basis of wealth, smartness, etc., tending to segregate the wealthy or smart students from the rest. Another result has been prioritizing technical disciplines of exact sciences over humanities and arts.
Edification, Education, technocracy, Segregation, Logic of Scientific Criticism, Scientific Authority
Machine summary:
این فرایند با گذار از دوران اولیه ی انقلاب ، بوروکراتیزه شدن آموزش و پرورش ، جنگ و ضرورت های توسعه ی پس از آن و اهمیت یافتن ارزش هایی چون موفقیت و بهره وری به تدریج مرجعیت مذهبی را کم رنگ تر ساخت و اهمیت دست یابی به «دانش » و «فناوری» را بیش تر کرد، تا آن جا که به غلبه ی نگاه فن - سالار بر آموزش و پرورش منتهی شد.
علوم تربیتی بنا بود با نوعی نظر نقادانه حیطه های علوم آموزشی را مشخص سازند اما با تضعیف این نهاد هر نوع نقد هنجاری از کاربست علوم نیز معطل ماند که حاصل آن چیزی به جز فن سالاری و نخبه گرایی در آموزش نیست .
در بخش اول مقاله ی حاضر ابتدا با بررسی امور تربیتی به تقابل نهاد دانش و نهاد تربیتی در نظام آموزش و پرورش میپردازیم و متذکر میشویم که الزامات منطق اکتشاف علمی چه تاثیری بر امور تربیتی نهاد و خواهیم گفت که این آگاهی فن سالارانه چه ویژگیهایی دارد و چگونه به جداسازی در مدارس منتهی شده است .
یکی از مهم ترین ضرورت های پیش گیری در حوزه ی آموزش و پرورش ایران بعد از انقلاب جداسازی بود که با توسعه ی این نگاه فن سالار شکلی از نظام طبقاتی و فرهنگ «رقابت » بیپایان را در قلمروهای آموزشی ایجاد نمود.