Abstract:
پس از پایان جنگ سرد، مرزهای هویتی ملت ها که بر اساس وابسـتگی بـه یکـی از قطب های سیاسی و ایدئولوژیک یا عدم وابستگی به آنها مشخص می شـد، دگرگـون گردید و نقش و اهمیت فرهنگ در فرایند هویت یابی ملـت هـا برجسـته تـر شـد. در حالی که مرزهـای هـویتی در گذشـته ، بیشـتر بـر اسـاس شـاخص هـای سیاسـی ، ایدئولوژیک و اقتصادی تعیین مـی شـدند، بـه تـدریج مرزهـای هـویتی بـر اسـاس شاخص های فرهنگی شکل گرفتنـد و هویـت فرهنگـی و تمـدنی بـیش از گذشـته مبنای تفکیک واحدهای سیاسی قرار گرفت . این مقاله با استفاده از روش توصـیفی - تبیینی ، به دنبال ارائة تبیینی از چرایی تقابل های برونتمـدنی و درونتمـدنی در سالهای اخیر بر اساس نظریه برخورد تمدنهاسـت . نتـایج ایـن مقالـه مویـد ایـن فرضیه است که در شرایط جدید، فرایند یکسویة جهانی شدن، به همان میزان کـه مرزهای فرهنگی جوامع را از میان برداشته و در جهت غربـی کـردن آنهـا حرکـت کرده است ، موجب شده است تا گروههای اجتماعی ، هویت خود را بر اساس غیریت از غرب و فرهنگ و تمدن غربی بازتعریف کنند و در فرایند هویـت یـابی فرهنگـی و تمدنی ، روند غربستیزی و غربگریزی افزایش یافته است .
Machine summary:
"١. غزل حافظ همان گونه که اشاره شد، یکی از غزلیاتی که حـافظ هدفمنـد و آگاهانـه ؛ طـرح ، نقشـه و اسلوب و معانی و برخی از واژه های آن را از آیات ٦٠ـ ٨٢ سورة کهف الگوبرداری نمـوده است ، غزل پنجم دیوان حافظ است که این غزل بر اساس نسـخه غنـی ـ قزوینـی دارای سیزده بیت به شکل زیر است : دل مــیرود ز دســتم صــاحب دلان خــدا را دردا کـه راز پنهـان خواهـد شـد آشـکارا کشتی شکستگانیم ای بـاد شـرطه برخیـز باشـــد کـــه بـــازبینم دیـــدار آشـــنا را ده روزه مهر گـردون افسـانه اسـت و افسـون نیکی به جای یـاران فرصـت شـمار یـارا در حلقه گل و مل خوش خوانـد دوش بلبـل هــات الصــبوح هبــوا یــا ایهــا الســکارا ای صـــاحب کرامـــت شـــکرانه ســـلامت روزی تفقــدی کــن درویــش بــینــوا را آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است بــا دوســتان مــروت بــا دشــمنان مــدارا در کــوی نیــک نــامی مــا را گــذر ندادنــد گر تـو نمـیپسـندی تغییـر کـن قضـا را آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خوانـد اشــهی لنــا و احلــی مــن قبلــه العــذا را هنگام تنگدستی در عیش کـوش و مسـتی کاین کیمیای هستی قارون کنـد گـدا را سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد دلبر که در کف او موم است سـنگ خـارا آیینــه ســکندر جــام مــی اســت بنگــر تـا بـر تـو عرضـه دارد احـوال ملـک دارا خوبــان پارســی گــو بخشــندگان عمرنــد ســاقی بــده بشــارت رنــدان پارســا را حافظ به خود نپوشید این خرقـه مـی آلـود ای شــیخ پاکــدامن معــذور دار مــا را (حافظ ، ١٣٨٧:ـ ٩١ـ ٩٢) در برخی دیگر از نسخه ها، بیت زیر نیز آمده است : گر مطرب حریفان ایـن پارسـی بخوانـد در رقص و حالـت آرد رنـدان بـا صـفا را (حافظ ، تصحیح محمد قدسی، ١٣٨٧: ٧٠) ٢."