Abstract:
شرح و تفسیر متون ادبی یکی از کارهای دشواری است که هر ادبیات شناسی توان و همت وارد شدن به آن را ندارد. برای شرح یک دیوان لازم است به مجموعهای از اطلاعات و آگاهیها تسلط داشت تا آن گونه که لازم است، به شرح و تفسیر و تبیین آن اشعار پرداخت. دیوان ناصرخسرو یکی از دیوانهایی است که تعداد اندکی از محققان به شرح آن پرداختهاند. یکی از شروحی که بر این دیوان نگاشته شدهاست، شرحی است که آقایان محمد حسین محمدی و محمد رضا برزگر خالقی منتشر کردهاند. چاپ سوّم جلد اوّل این شرح در تابستان 1391 به وسیله انتشارات زوّار منتشر شدهاست. در بین شروحی که بر دیوان ناصرخسرو نوشته شده، این کتاب شرحی خوب است؛ امّا در کنار فواید و ارزش های این کتاب، لغزش های فراوانی از جمله بی توجهی به اشارات قرآنی، سکوت در برابر ابیات دشوار، برداشتهای نادرست از برخی ابیات، اشتباهات تایپی فراوان نیز به آن راه یافته که در این مقاله می کوشیم به برخی از آنها اشاره کنیم.
The description and interpretation of literary texts are one of the difficult works that every literature scholar has not the ability and endeavor to deal with it. To describe a divan، the mastery of items of information and facts is necessary in order to describe or interpret the intended poems in the best possible way. Naser Khosrow’s divan is one of the divans that is described by few researchers. One of the written descriptions on the divan is a description by Mohammad Hussein Mohammadi (PhD) and Mohammad Reza Barzegar Khaleghi (PhD). The third edition of the first volume of this description is published by Zavvar Publication in the summer of 2012. The book is almost the most complete description with abundant benefits and values among the written descriptions on Naser Khosrow’s divan. Undoubtedly، alongside the benefits and values of the book، a number of slips are found in it that it is attempted to mention some of them in this paper.
Machine summary:
با در نظر گرفتن معانی مذکور برای این ابیات، این سؤال به ذهن میرسد که در این معنی چرا «چه گوئی» که بخشی از مصرع اول بیت اول است از نظر دور ماندهاست؟ با در نظر گرفتن «چه گوئی»(چرا و به چه دلیلی میگویی) در بیت، بر این نکته که این مطلب نظر و عقیدۀ ناصرخسرو بودهاست، خط بطلان کشیده میشود؛ اگر دقت کنیم این بیت ساختاری همچون بیت 16 همین قصیده دارد که اتفاقا شارحان آن را درست و دقیق معنا کردهاند.
چرا به سخر گرفتن را باید بی اهمیت فرض کردن بدانند؟ دکتر محقق با استفاده از فرهنگ آنندراج واژۀ سخر را فسوس و مسخره معنا کردهاند(محقق، 1374: 196) اما این معنی نیز برای این واژه در این بیت درست به نظر نمیرسد و معنایی دقیق و دلچسبی از بیت حاصل نمیشود.
قصیده 12 بیت 32 : گر به شارستان علم اندر بگیری خانهای روز خویش امروز و فردا فرخ و میمون کنی (ناصرخسرو، 1387: 26) در شرح بیت آمدهاست: «شارستان علم: شهر علم، کنایه از وجود مبارک پیامبر (ص) به قرینۀ حدیث: أنا مدینة العلم و علی بابها فمن أراد العلم فلیأت الباب» (محمدی و برزگرخالقی، 1391: 1/105) حدیث مذکور درست است و کسی در باب آن شبههای ندارد اما سؤال اینجاست که آیا واقعا این بیت ارتباطی با حدیث مذکور دارد؟ همان گونه که می دانیم معنای لغوی تلمیح با گوشۀ چشم نگریستن و نظر داشتن است بنابراین تلمیح به یک حدیث زمانی است که مورد نظر شاعر و یا نویسنده باشد.