Abstract:
در اسلام برای شوهر نسبت به همسر و فرزندان، مسـئولیت تربیتـی پـیش بینـی شـده اسـت . بر این اساس، شوهر باید بکوشد زمینه تکامل و تعالی اخلاقی همسر را فـراهم آورد و وی را از گناه دور نگاه دارد. یکی از مسائل مهـم ایـن مبحـث ، حـدود اختیـار شـوهر در نهـی همسر از منکر است . آیا شوهر می تواند بـا اعمـال قـوه قهریـه ، همسـر خـویش را از منکـر بازدارد یا به جز نهی زبانی ، اختیاری ندارد؟ نظر به اینکه بزه همسر ممکن است عمومی یـا خصوص ناشزگی باشد، حدود اختیار شوهر در نهـی از بزهکـاری در دو قسـمت بررسـی خواهد شد.
Islam has considered duties for husband to train his wife and offspring. Thus¡ husband should try to provide a ground for his wife in which she may morally transcend; also he is bound to forbid her from committing sins. One of the important issues in this field is the limits of husbands authority in forbidding his wife from evil. Is he entitled to forcefully forbid his wife from doing evil; or is he entitled to only forbid her verbally? Since the offence committed by wife may be either of public nature or an offence related to shrew-ness of wife¡ husbands authority in forbidding her from committing offences will be discussed in two parts.
Machine summary:
انسان در نهی همسر و فرزنـدان از منکـر بـر دیگـران ، اولویـت دارد و در حقیقـت وجوب آن بر سرپرست خانواده مؤکد است (خویی ، ١٤١٠، ج١، ص٣٥٣)؛ بنابراین اگر همسر در انجام فرایض دینی کوتاهی کند یا محرمات الهی را نادیده بگیرد، شوهر بایـد امر به معروف و نهی از منکر نماید (همان )، ولی پرسش مهم اینکه اگر نهی زبانی مـؤثر واقع نگردد، آیا مرحله سوم یعنی انکار عملی بدون اذن امام یا نایب او بر شوهر واجب می گردد یا خیر؟ در ادامه مباحث به این موضوع خواهیم پرداخت .
بررسی نظریه های فقهی مسئله مورد بحث اینکه آیا شوهر می تواند بدون اذن امام یا نایب او، همسـرش را نهـی عملی کند یا خیر؟ بر اساس نظر بعضی فقها، مسئولیت تربیتی شوهر در نصح ، ارشـاد و نهی زبانی خلاصه نمی شود، بلکه در صورت لزوم باید برای تأدیب همسر و بازداشـتن وی از منکر، از تنبیه بدنی استفاده نماید.
*** آقای علیاکبر غفاری در ترجمه خود بر کتاب من لایحضره الفقیه نوشته است : خطاب در «و اللاتی تخافون » با محکمه است ؛ چنان که در آیه بعد می فرماید: «فـابعثوا حکمـا مـن أهلـه و حکما من أهلها»؛ و چون خطاب با حاکم باشد، حق اوست و در شأن اوست کـه زن را نصـیحت کنـد تا از همسرش اطاعت نماید و چنانچه تمکین نکرد، به مرد دستور دهد که از او در بستر کناره گیـرد تا شاید این بی اعتنایی سبب به خودآمدن زن شود و اگر از این راه توفیقی حاصل نشد، محکمه حـق دارد دستور دهد زن را برای عدم تمکین ، بزنند و زدن ، حق شوهر نیست و اگر کسی بـه ظـاهر آیـه تمسک کرد و گفت : «ظاهر آیه خطاب با مسلمانان زن دار است »، گوییم در آیه حـد سـرقت و زنـا و قذف نیز خطاب با جمیع مسلمانان است ؛ چنان که فرموده است : «السارق و السـارقة فـاقطعوا أیـدیهما» و حاکم صورت گیرد (عاملی ، ١٤١٣، ج٨، ص٣٥٨).