Abstract:
امام خمینی و محمد رشیدرضا، دو متفکر مسلمان و نام آشنا در جهان اسلام بودند که در پی مشاهده ی بحران های موجود در جهان اسلام ، به تفکر و ارائه ی راه حل مناسب برآمدند. امام خمینی با تکیه بر اندیشه ی شیعی ، نظریه ی ولایت فقیه را پایه ریزی کرده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، رهبری جمهوری اسلامی ایران را بر عهده گرفتند؛ رشیدرضا نیز به تاسی از اندیشه ی اهل سنت ، به دنبال اعاده ی جایگاه خلافت از طریق مطرح کردن «شورا» برآمد، اما موفق به عملی کردن آن نشد. این پژوهش با روش کتابخانه ای و با رویکرد توصیفی -تطبیقی در پی اثبات این فرضیه است که این دو متفکر با رد جدایی دین و سیاست ، معتقد به کارآمدی حکومت برآمده از اسلام بودند و عمیقا به توانایی اسلام سیاسی برای مدیریت جامعه باور داشتند. مساله ی پژوهش حاضر، تبیین دقیق نقاط اشتراک ، موارد اختلاف و توجه به ویژگی های برجسته ی فکری این دو اندیش مند اسلامی است . بنابراین ، مقایسه ی این دو دیدگاه درباره ی حکومت اسلامی ، علاوه بر اثبات ریشه های «اسلام سیاسی » در تفکرات شیعه و سنی ، موجب روشن شدن نقاط اشتراک و اختلاف و مواضع مورد تاکید در این نظریات خواهد شد.
Machine summary:
"مقایسه ی جایگاه مصلحت در حکومت اسلامی از نظر رشیدرضا و امام خمینی هرچند عالمان شیعه و اهل سنت ، هر دو به عنصر مصلحت توجه ویژه ای دارند و مسائل • بسیاری را در باب های گوناگون فقه با آن پیوند زده ان ، ولی با یک نگرش کلی به سخنان عالمان اهل سنت و فتواهایی که بر اساس آن داده اند از یک سو؛ و سخنان فقهای شیعه مقایسه ی دیدگاه به ویژه امام خمینی که در آن سخن از مصلحت به میان آمده است ، از دیگر سو، چند فرق اساسی بین این دو دیدگاه جلوه گری می کند: ١- رشیدرضا از مصلحت به عنوان یکی از منابع احکام شریعت در صورت نبود نص معین یاد می کند و می گوید: در صورت نبود نص در امری ، اهل حل وعقد باید به مصلحت یابی متناسب با دیدگاه خودشان بپردازند و حکم آن را تشریع کنند؛ اما امام خمینی هرچند بر پیروی احکام شریعت از مصالح و مفاسد در مقام ثبوت پای می فشرند، ولی در مقام اثبات آن چه را که از دید انسان مصلحت است ، تا آن هنگام که مفید علم نباشد، پشتوانه ی حکم کلی الهی قرار نمی دهند؛ یا به دیگرسخن ، به مصلحت به عنوان منبع اجتهاد نمی نگرند.
از نظر محمد رشیدرضا خلیفه در امر حکومت داری باید تابع اهل شورا باشد و اهل حل وعقد می توانند او را از منصب خود در صورت صلاح دید برکنار کنند؛ اما در نظریه ی سیاسی امام خمینی ولایت فقیه بالاترین و قدرت مندترین شخص در حکومت اسلامی است که هیچ کس توانایی برکناری او را از قدرت ندارد و زمانی قدرت از او سلب می شود که شرایط رهبری را از دست داده باشد و خبرگان رهبری فقط نقش کاشفیت در احراز یا سلب شرایط را برعهده دارند."