Abstract:
انتخابات پارلمانی اخیر آذربایجان به علت تحرک و ابتکارات احزاب مخالف،فشارها و توصیه های امریکا و اتحادیه اروپا برای برگزاری انتخاباتی سالم و بیم موج انقلابی رنگین،در فضایی چالش برانگیز برگزار شد.اما نتایج اولیه که به پیروزی حزب حاکم انجامیده،اعتراض احزاب مخالف و برخی ناظران بین المللی را برانگیخته است.از سوی دیگر،موقعیت ژنواستراتژیک وژنوپولیتیک جمهوری آذربایجان،برخی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای را واداشته است که برای کسب منافع بیشتر در منطقه قفقاز،اهدافی را با توجه به تحولات داخلی این کشور دنبال کنند.اکنون با توجه به شرایط فعلی جمهوری آذربایجان،ایا احتمال وقوع انقلاب رنگین،شبیه اوکراین یا گرجستان در این جمهوری وجود دارد؟به اعتقاد نگارنده،وجود برخی عوامل از احتمال وقوع انقلاب رنگین در آذربایجان می کاهد.با این حال،نوعی دیگر از الگوی تعاملات و تبادلات برای کاهش بحران در فضای سیاسی آذربایجان مطرح خواهد شد.که می توان آن را«سهم دهی از قدرت»نامید.
Machine summary:
"سابقه حاکمیت حزب ملیگرای جبهه خلق در سالهای 93ـ1992 که گرایش افراطی به غرب داشت و بر جلوگیری از نفوذ و استیلای روسیه تأکید میکرد، روسها را به این نتیجه رسانده است که حمایت از علیاف میتواند تا حدودی تأمینکننده منافع آنها در آذربایجان باشد، زیرا دولت علیاف در طرح ترتیبات امنیتی منطقهایاش جایگاه خاصی برای روسیه قائل است.
1 وظایف و اختیارات کلی و عمومی مجلس ملی، در اصل 94 قانون اساسی آذربایجان در 27 بند آورده شده است که مهمترین آنها عبارتاند از: انتخابات ریاستجمهوری، تضمین حقوق سیاسی و آزادیهای فردی و اجتماعی، برگزاری همهپرسی، وضعیت قضات و دیوان عدالت، اعلام حکومت نظامی، دفاع و خدمات نظامی، تصویب یا الغای موافقتنامهها، معاهدات و قراردادهای بینالمللی، تصویب قبل از اصلاحیه قانون اساسی، مجلس ملی آذربایجان متشکل از 125 نماینده بود که 20 نفر از این تعداد به صورت نامزدهای حزبی از فهرست احزاب شرکتکننده در انتخابات، 100 نفر از میان نامزدهای مستقل و 5 نفر توسط مردم جمهوری خودمختار نخجوان به عنوان نمایندگان این جمهوری به مجلس ملی راه مییافتند.
خاندان علیاف (حیدر علیاف و پسرش الهام) که دوازده سال است حکومت آذربایجان را در دست دارند، به رغم مواجه بودن با برخی انتقادات همچون خودکامگی و فساد مالی، توانستهاند این کشور را از وضعیت تجزیه و جنگ داخلی به مرحلهای برسانند که شرکتهای بزرگ نفتی انگلستان و امریکا آن را شاهراه انتقال نفت و گاز دریای خزر به بازارهای جهانی و شایسته سرمایهگذاری میلیاردی بدانند."