Abstract:
ایران و چین دو تمدن کهن و بزرگ آسیا هستند که از دیرباز مناسباتی با یکدیگر داشته اند. در دورهٔ تیموری این روابط اهمیت و وسعت خاصی یافت. تیمور (807 – 771 ق)، موسس سلسلهٔ تیموریان، در اواخر عمر خود در پی تسخیر چین افتاد. البته با مرگ وی این نقشه فراموش شد. در دورهٔ شاهرخ (850-807 ق) روابط گسترده سیاسی با چین برقرار شد و طرفین به ارسال سفرا و نامه های متعدد به دربارهای یکدیگر مبادرت ورزیدند. این پژوهش سعی دارد که روابط ایران و چین در دورهٔ تیموری، بخصوص دوران پادشاهی شاهرخ را بررسی کرده، سپس محتوای مکاتبات او با امپراتور چین را مورد نقد و تحلیل قرار دهد. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی-تحلیلی با رجوع به منابع دست اول تاریخی است.
Machine summary:
در این پژوهش سعیگردیده است که روابط ایران وچین دردورٔه تیموری(۹۱۱-۷۷۱ق )باتأکیدبر دوران فرمانرواییشاهرخ تیموری(۸۵۰-۸۰۷ق )بررسیوبویژه مکاتبات سیاسیآن هابایکدیگر واکاویشود.
البته به گفته ٔابن عربشاه «تیموردرآن هنگام که بربلادروم حمله وربوددرمغزخوداندیشه ٔضبط ممالک خاوران میپرورد"ابن عربشاه ،زندگانیشگفت آورتیمور(عجایب المقدورفیاخبارتیمور)،ص ۲۲۸.
نام این شهردرکتاب مطلع السعدین به صورت "اشپره "آمده است (سمرقندی،مطلع سعدین ومجمع بحرین ج ۲،ص ۷۳۷).
درنامه ٔفارسیباتأکیدو صراحت بیشتری به اسلام آوردن پادشاه چین اشاره شده است وهم تأکیدبرادامه داشتن روابط بازرگانیوایمن بودن راه های تجاری؛«امیروسلطان ووزیروغنیوفقیروصغیروکبیررابه شریعت او[پیامبراسلام ]عمل میبایدکردوترکملت وشریعت هایگذشته [میباید]داد...
امیدبه موهبت و کرم خداوندتعالیآن است که ایشان [پادشاه چین ]نیزدرآن ممالک به شریعت محمدرسول الله ١ عمل کندومسلمانیراقوت بخشد».
شانقاریاشنغاریاسنقر،پرندٔه پرارزشیبودکه درایران وآسیایمرکزیوجودنداشته است وچینینان آن راازسواحل دریایزردصید میکردندوپرنده ایشکاریبوده که از«باز"بزرگ ترندوبیشتربه «چرغ "شبیه اند(حافظ ابرو،زبده التواریخ ،،ج ۴،پاورقیص ۸۵۵)و معمولاپادشاه چین به سفرایبیگانه هدیه میداد(آذری،تاریخ روابط ایران وچین ،پاورقیص ۱۱۴).
اردشیرتواچیازامرایباسابقه تیموریبوده که درذکروقایع دوره تیمورازجمله فتح قلعه تکریت درسال ۷۹۶ق ازاویادشده است (سمرقندی،مطلع سعدین ومجمع بحرین ،ج ۲،ص ۶۸۴)وشاهرخ نیزپیش ازفرستادن اوبه چین ،درمأموریت هاییچون ارتباط با یکیازشاهزادگان تیموریبه نام ،میرزاسعدوقاص ،درسال ۸۱۸ق ،ویرابه کارگرفته بود(همان :ج ۳،ص ۲۱۶).
اینکه آن هاقرایوسف راامیریتابع وخراجگزارشاهرخ معرفیمیکنندوشاهدمثالیهم ازهیأت سفرای قبلیچین میآورندکه آن هاهم باج وخراج قرایوسف که به دربارشاهرخ فرستاده بود،رادیده اندوهم این که بانهایت هشیاریمیگویندکه راه های کشورایمن است وازاین طریق تسلط واقتدارشاهرخ بر اوضاع رانشان میدهندوهم این که میگویندارتباط حکومت چین باقرایوسف تنهاباموافقت شاهرخ امکان پذیراست .
این امریاست که امپراتورچین هم به آن اذعان دارد.