Abstract:
اسکینر و طباطبایی، دو متفکری که در موضوع تاریخ اندیشه در غرب و ایران کار میکنند، در پی شناسایی ریشههای فکری و تحول و تطور آن هستند. هر چند هر دو نویسنده، دغدغه بررسی تاریخ اندیشه را دارند، نتایج کار به دلیل تفاوت در شیوه بررسی، متفاوت است. اسکینر، بررسی تاریخ اندیشه را با باور عمیق به تاریخ و نفی عقاید کلی بررسی می¬کند، در حالی که طباطبایی در هر فعالیت پژوهشی، رویای دستیابی به مدرنیته را دارد. طباطبایی، بررسی متفکران را با معیار و ملاکهایی همچون مدرنیته و سنت میسنجد؛ معیاری که در نهایت او را به این جمع¬بندی میرساند که دچار زوال و انحطاط اندیشه در ایران هستیم. از سوی دیگر اسکینر، نویسندگان برجسته را درون تاریخ و میثاقهای زبانی قرار میدهد و تلاش میکند که قصدیت مولف و کنش گفتاری آنان را با در نظر گرفتن متون آن مقطع زمانی تشخیص دهد.
Machine summary:
"بررسی زوال اندیشه و نتایج آن را باید همچون دیباچـه ای بـر کتـاب خواجه نظام الملک تلقی کرد؛ زیرا اندیشة فلسفی بنیاد و شالوده هر تمدن و تأمل نظری در آن است و تاریخ نویسی نیز به عنوان تأملی در تحول تاریخی یک قوم، اگر بـر شـالوده اندیشه فلسفی استوار نشده باشد، در افسانه پردازی و خیـالبـافی سـقوط خواهـد کـرد؛ چنانکه تقدیر تاریخ نویسی در دورة متأخر تاریخ ایران جز ایـن نبـوده اسـت (طباطبـایی ، .
به نظر طباطبایی ، مفهوم «مصلحت عمومی » از تاریخ اندیشه سیاسی در دوره اسلامی غایب است و بدین سان به ویژه با پایان عصر زرین فرهنگ ایران، نظام سیاسـی و وحـدت سرزمینی ایرانزمین نه بر مبنای نظامی از اندیشه سیاسی ناظر بـر مصـالح عـالی ، بلکـه بیش از پیش بر شالودة قدرت سیاسی و قبیلـه ای و منـافع آن ممکـن شـد و در نهایـت سیطرة این منافع بر مصالح عمومی و بـا دگرگـونی نظـام ارزشـی و اندیشـه ای در دوران جدید بر منافع ملی ، نیروهای زاینده ملی را از میـان بـرد و ایـرانزمـین را در سراشـیب انحطاط راند.
طباطبایی همچنین در توضیح اندیشه های مسکویه رازی به نگرشهای ارسطو اشـاره می کند و بیان می دارد که در نظر ارسطو، مسئله مصلحت عمومی ، اهمیـت بـالایی دارد؛ در حالی که در اندیشة مسکویه ، توضیح مناسبات شهروندی ارسطو یکسره اهمیت خـود را از دست داده و با عناصری از سیاستنامه های ایرانشهری، جمع و مطابق منطق درونی سیاستنامه نویسی مورد تفسیر قرار گرفته است ."