Abstract:
تلاش عالمان علوم اجتماعی در زمینههای متنوع و گسترده، معطوف به تحلیل و مطالعه و تبیین پدیدههای اجتماعی است که بازتاب آنها به اشکال متفاوت در ساحات زندگی مردمان جوامع مختلف بازتاب داشته و دارد. آنها میکوشند با بهرهگیری از روشهای علمی و الگوهای تبیینی، صورت¬بندیهای تحلیلی متفاوتی از پدیدههای اجتماعی ارائه دهند و برای تبیین اندیشهها، رفتارها و رویدادها در عرصههای گوناگون اجتماعی، پاسخهای مختلفی بیابند. تبیین در معنای وسیع واژه عبارت است از اینکه پدیدههایی که قبلا به عنوان امور مستقل از هم شناخته شده بودند، در ارتباط با یکدیگر قرار داده شوند یا میان پدیدههایی که پیشتر مربوط به هم تلقی میشدهاند، روابطی جدید درافکنده شود. الگوهای یادشده میتواند اعم از علی، کارکردی، ساختاری و الگوهای متفاوت دیگری باشد که عالمان علوم اجتماعی بسته به نوع نگرش و دیدگاه یا مکتب نظری مورد علاقه یا زمینه اجتماعی مورد تحقیق از آنها بهره میگیرند. در این مقاله تلاش میشود با مطالعه یکی از الگوهای یادشده و توضیح و بسط الگوی هم¬خوانی ساختاری و استفاده از آن، صورت¬بندی تحلیلی متفاوتی برای مطالعه فرهنگ سیاسی جوامع ارائه شود. این الگوی تحلیلی به¬ویژه در مطالعات تاریخی فرهنگ جوامع، کاربرد زیادی خواهد داشت؛ جایی که ادبیات به عنوان یکی از اصلیترین مجاری و منابع شکل¬دهی به فرهنگ عمومی، نقش¬آفرین بوده است.
Machine summary:
"مطالعه و بررسی هم خوانی ساختاری در تحلیل رابطة ادبیات و فرهنگ سیاسی * سید مهدی میربد چکیده تلاش عالمان علوم اجتماعی در زمینه های متنوع و گسترده، معطوف به تحلیل و مطالعه و تبیین پدیدههای اجتماعی است که بازتاب آنها بـه اشـکال متفـاوت در ساحات زندگی مردمان جوامع مختلف بازتاب داشته و دارد.
در حقیقت با بهرهگیری از تبیین ساختاری، ضمن اینکه می توان چگـونگی ارتبـاط و نظم اجزای یک ساختار را توضیح داد و چگونگی قرار گرفتن اجزای یک نظام اجتمـاعی در کنار یکدیگر را فهم کرد، در عین حال در قالب هـم سـنخی سـاختاری، ایـن بصـیرت حاصل می شود که در شناخت علت یک چیز نباید تنها به دنبال یک علت باشـیم ؛ بلکـه مجموعه علل که با هم ارتباط ساختاری دارنـد، مـی تواننـد در قالـب نـوعی هـم سـنخی ساختاری، یک پدیده اجتماعی را شکل دهند.
از ایـن روش بـرای تحلیـل جوامـع بارهـا و بارها استفاده شده و در ادامه با ذکر نمونه هایی تلاش می شـود تـا نشـان داده شـود کـه چگونه در تشابه با تلاشهای نظری ارائه شده، می توان هم شکلی ساختاری را در ادبیات و فرهنگ سیاسی یک جامعه نیز در یک برهة زمـانی و در یـک موقعیـت تـاریخی خـاص جست وجو کرد.
وبـر مـی پرسـد کـه چـرا نظـام سرمایه داری تنها در چارچوب جامعه غربی شکل گرفته و برای پاسخ بـه آن، علـت ایـن پدیده را در شکل گیری یک نظام اجتماعی دیگر در جامعة غربی جست وجو می کنـد کـه به نوعی هم سنخی ساختاری میان سرمایه داری و پروتستانیزم را القا می کند."