Abstract:
تحلیل علامه طباطبایی از تاریخ تفسیر و برآورد او از میراث تفسیری پیشینیان و طرحی که برای چگونگی تفسیر فراپیش مینهد، نقطه عطف و تعیین کننده ای را برای جریان تفسیر و تفسیرپژوهی رقم میزند. هر دو روایت وی از جریان های تفسیری که نقطه ثقل و بن مایه آن ، نوع مواجهه آنها با متن قرآنی است ، آمیزه ای از جنبه توصیفی و تجویزی است . تقسیم - بندی دوگانه «تطبیق » و «تفسیر»، گوهر جریان شناسی و نظریه پردازی و بنیاد داوری اوست . این مبنا، بر پیش فرض های مخدوشی استوار است و از حیث معرفت شناختی، راه گشا و تبیین - کننده نیست . این تفکیک حداکثر، در مقام گردآوری به کار میآید و نه مقام داوری؛ در حالیکه طباطبایی آشکارا و با گشاده دستی تمام ، آن را در مقام داوری میراث تفسیری مفسران به کار بسته است . طباطبایی نگاه تاریخی به تفسیر و طبقه بندی گونه های تفسیری را به مثابه مقدمه ای برای تاسیس روش تفسیری خاص و سلب اعتبار و مشروعیت از سایر جریان های تفسیری طرح میکند.
Machine summary:
"بررسی ادعای فترت وحی در ارتباط با آیه اگر تعلیل پیش گفته دربارة موضوع مورد درخواست و پرسش پیامبر (ص ) از فرشتۀ وحی، صائب نباشد، آن گاه – همان طور که از ظاهر آیات ٦٤ و ٦٥ سوره مریم و از روایات اسباب النزول به عنوان قرینه بر میآید- می توان پذیرفت که پیامبر اکرم (ص ) در برابر فرشتۀ وحی، چنین درخواست و پرسشی را مطرح نموده و یا دست کم ، چنین سؤال و درخواستی در ذهن آن حضرت وجود داشته است ؛ لذا در پاسخ به این خواستۀ پیامبر، در آیۀ ٦٤، به ضرورت اذن خداوند برای نزول فرشتگان ، اشاره شده است ﴿و ما نتنزل إلا بأمر ربک ﴾ چنانکه به این نکتۀ مهم توجه داده شده که خداوند فراموشکار نیست و پیامبر(ص ) را از یاد نبرده است ﴿و ما کان ربک نسیا﴾ و بر همین اساس ، در آیۀ بعد نیز آن حضرت به عبادت و صبر بر آن ، دعوت شده است ﴿..."