Abstract:
نقش قوه متخیله ـ که فلاسفه ازآن به خیال تعبیر میکنند ـ همواره در مباحث هستیشناسی و معرفتشناسی عرفان مورد توجه اهل نظر در علوم فلسفی و شهودی بوده است. در این میان، خیال نقش اساسی را در تحقق و تبیین بخش عظیمی از مکاشفات پیش روی عارف ایفا میکند. ملاصدرا در تبیین و چگونگی مسئله فوق، خیال را به دو نوع متصل و منفصل تقسیم میکند. از نگاه وی، خیال متصل یکی از قوای باطنی انسان و نگهدارنده صور خیالی است و خیال منفصل عالمی مستقل است که حد فاصل میان عالم عقل و عالم حس قرار گرفته است. نفس عارف با سلوک باطنی خود با وساطت خیال متصل با خیال منفصل ارتباط برقرار کرده، صور مثالی را که به خیال متصل تنزل نموده است در خواب و بیداری مکاشفه میکند. ثمره این مکاشفه اتحاد نفس با مشهود خود و علم حضوری به آن است. ملاصدرا کرامات اولیا را نیز براساس خلاقیت خیال و مسئله وحی را براساس قدرت خیال تبیین میکند و آن را ترکیبی از انواع مکاشفات (صوری ومعنوی) میداند.
The part of imagination has always been considered as a concern for philosophers and mystics in ontology and epistemology. Imagination plays an essential part in happening and explanation of mystics` unveiling. When explaining the part of this faculty, Mulla Sadra has put imagination into two connected and separate types. For him, the former is known as an inner faculty keeping imaginary forms and the latter as an independent world extended between the two worlds of sensation and intellection. As is explained in the paper, mystic`s soul performing an inner movement by the help of connected imagination is put in connection to separate imagination and, in this way, perceives imaginary forms revealed in connected imagination during sleeping and waking both. This unveiling leads to the unity of mystic`s soul with its intuitive finding and knowledge by presence. The philosopher has explained strange actions of awlia` and prophet`s revelation on the basis of soul`s creativity and power and known it as a combination of formal and spiritual unveilings.
Machine summary:
"(جوادی آملی، ١٣٨٦، ج ١-٢: ٤٤٣) اما ایشان ، در حکمت متعالیه ، تحت تأثیر ابن عربی و سهروردی، به عالم خیال منفصل به عنوان یکی از عوالم سه گانه و موجودات خیالی ـ که همان مثل معلقه است ـ باور دارد (صدرالدین شیرازی، ١٩٨١م ، ج ٣: ٥٠٥) و معتقد است : «عالم مثال متوسط بین عالم مفارقات و عالم مادیات است » (همو، ١٣٤٦: ١٥٧)، زیرا میزان تجرد آن از حس بیشتر و از عقل کمتر است .
بدین ترتیب ، مدرک ـ که همان نفس ناطقه است ـ در هر مرتبه ای از ادراک و آگاهی با معلوم بالذات خود متحد میگردد، به طوری که در مکاشفات صوری، نفس قادر خواهد بود صور مثالی را در عالم بیداری مشاهده کند (همو، ١٣٨٢: ٤٠٥)، زیرا از نظر ملاصدرا، کیفیت ادراک موجودات خیالی این گونه است که نفس هنگام ادراک مخیلات با متخیل و نشئۀ خیال متحد میگردد.
(صدرالدین شیرازی، ١٩٨١م ، ج ٣: ٤٨٨) در این صورت ، نفس هنگام ادراک مخیلات با متخیل و نشئۀ خیال متحد میگردد (همان ، ج ٨: ٢٣٤) و بر مبنای این اتحاد، نفس میتواند صور خیالی موجود در عالم مثال را خلق و ابداع کند و آن را در خواب و بیداری مشاهده نماید.
» (همو، ١٣٥٤، ج ٢: ٧٨٣) اگر راه ورود به عالم مثال هموار گردد، فرشتگان مثالی و شیاطین خیالی و موجودات متعلق به خیال منفصل دیده میشوند، اما «ملائکه و شیاطین دیده نمیشوند مگر زمانی که تجسم و تمثل به صورتی خاص شوند، بلکه وجود آنها مثل موجودات اخروی است که برای ما منکشف نمیشوند مگر آنکه از این عالم جسمانی غایب شویم ، همان طور که برای اهل کشف اتفاق میافتد."