Abstract:
جهت گیری فکری نسل های مختلف روشن فکری ایرانی از متن درگیری و تامل در مسئله انحطاط و عقب ماندگی، نحوه برون رفت از آن و نهایتا نسبت میراث سنتی و مدرنیته غربی در فرایند توسعه شکل گرفته است. این مقاله می کوشد تا جایگاه و مختصات چنین بحثی را نزد نسل دوم روشن فکری یعنی گروهی از روشن فکران ایرانی که فعالیت فکری - سیاسی خود را در راستای استقرار دولت پهلوی قرار دادند، بررسی کند. بخش اول مقاله در پی تحلیلی از فرایند گذار از نظریه دولت مشروطه به نظریه دولت مطلقه نوساز و ترکیب افراد، گروه ها و نشریه هایی است که چنین تحولی را تحقق بخشیدند. بخش دوم مقاله در پی ارائه تصویری از مجادله ها و دیدگاه های متنوع مطرح میان این نسل درباره مسئله تجدد و نحوه مواجهه با آن است. در این بخش از مقاله، دیدگاه ها ذیل دو رویکرد «تجدد با حداقل تصرف ایرانی» و «تجدد مبتنی بر گزینش و انطباق با شرایط بومی» دسته بندی و دیدگاه چهره ها و گروه های حامی هر یک تشریح شده است. بخش انتهایی مقاله در پی پاسخ به چرایی عدم تعمیق مباحث مربوط به مسئله انحطاط و تجدد در میان این نسل و تمرکز بیشتر آنها بر ابعاد عینی تر برنامه نوسازی و نحوه تحقق آن است.
The intellectual orientation of various generations of Iranian intellectalism has been shaped from the context of involvement and thinking in the issue of decadence and Underdevelopment، the way of exit from it، and finally the relation of traditional legacy and the western modernism in the process of development. This article attempts to analyze the position and coordinates of such a discussion for second generation of intellectualism، i.e. a group of Iranian intelluctuals that had intellectual-political activity orienting toward the establishment of Pahlavi State. The first part of article analyzes the transition process of constitutional State to the theory of new authoritarian and absolute State and the combination of people، groups and publications that realized such evolution. The second part of article provides an image of controversies and views being common between this generation and about the issue of modernity and the way of confronting it. In this part of article، the views are classified under two approaches of “modernity with minimum Iranian manipulation” and “selection-based modernity and adaptation with native conditions” and views of figures and supporting groups have been explained. The last part of article answers to the origins of the lack of deepening the issues related to the issue of decadence and modernity in this generation and more focus on the more objective dimensions of renovation and the way of its realization.
Machine summary:
هر چند نشانههایی از تجدد مبتنی بر اقتدارگرایی در نزد رادیکالهای مجلس اول (تقیزاده) (آدمیت، 2535: 367) و نیز دیدگاههای حزب دموکرات در مجلس دوم وجود دارد، اولین بار ناصر الملک بود که در دوران نایب السلطنگی خود (بعد از فتح تهران) با تاسیس روزنامه آفتاب، از بی موقع بودن مشروطه برای ایران و ضرورت دولت نیرومند به عنوان راه حل مشکلات سخن گفت (آبادیان، 1385: 89-114 و صالحی، 1387: 125-149).
تقیزاده در سرمقاله اولین شماره از دوره دوم کاوه اعلام کرد که مهمترین اولویت ترقیخواهان ایران در این دوره، «قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربیت و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا، جز از زبان و کنار گذاشتن هر نوع خودپسندی و ایراد بیمعنی که از معنی غلط وطنپرستی ناشی میشود» خواهد بود.
نویسندگان کاوه معتقد بودند که یکی از ریشههای شکست تلاشهای تجددخواهانه پیشین تلاش برای تطبیقهای میان میراث سنتی و تمدن غربی در جریان مشروطه، بهویژه در دوسویه جریان مذهبی و نیز جریان روشنفکری بوده که باعث «اجتهادات بیمعنی» و شکلگیری نوعی «تجدد ناقص» در ایران شده است (آبادیان، 1384: 102-103).