Abstract:
نامه باستان، اثر میرجلال الدین کزازی، در ویرایش و گزارش شاهنامه فردوسی است. این اثر در حوزه ویرایش و نشانه گذاری و حرکت گذاری، خواننده را در خواندن و فهمیدن متن یاری می کند؛ البته بار اصلی این اثر، در زمینه گزارش است. بحث های زبانی و ادبی، ریشه شناسی واژه ها در زبان های ایرانی و بحث های اسطوره شناختی، دربردارنده نکته های مفیدی است؛ اما نامه باستان می تواند بهتر از این باشد. به همین سبب کزازی، خود ویراست های تازه ای از این اثر منتشر کرد. آشکار است که نقد، یاریگر این بهترشدن است؛ البته نقد باید ویژگی هایی مانند درستی، دقت، صداقت و امانت داشته باشد. مقاله «نامه باستان در بوته نقد (نقد چند بیت از نامه باستان) »، درباره نقص هایی در نامه باستان کزازی به ویژه در گزارش ابیات و ضبط آنهاست؛ اما بحث ها در شمار بسیاری، نابسنده و کوتاه و ساده گیرانه، بدون استنادات و شواهد کافی، گاه مبتنی بر خوداستنادی و دریافت های ذوقی و بسیار دور از تخصص، بدون دقت در عبارت ها و ارجاع ها و گاهی برخاسته از در نظر نگرفتن گزارش کزازی به تمامی و با دقت است. در این پژوهش برای نشان دادن نقص ها در مقاله نامبرده، پنج نمونه از انتقادهای ثبت شده در آن بیان و بحث می شود. البته هدف دیگر و چه بسا غرض اصلی از این بحث، گزارش گسترده و پرشواهد همان ابیات نقدشده است.
Nameye Bastan is a book written by Mir-Jalal-al-Din-Kazzazi، in the editing and interpretation of Ferdowsi's Shahnameh. In editing، marking helps readers read and understand texts، but the great beauty of this work is in the aspect of its interpretation. This book contains useful and educational points in linguistic and literary discussions، the etymology of words in Iranian languages ??and mythological discussions. However، this book could be better than this، and because of that، the author published new editions of the work. Obviously، criticism should help to improve this، but criticism must have the characteristics of accuracy، honesty، and trust. This paper seeks to discuss the mistakes in Nameye Bastan، especially in the interpretation of poetry، as well as in the correct writing of poems. But it can be seen that the discussions in a significant number are inadequate، short، and simple، sometimes based on self-citation، physical and far-fetched expert knowledge، lack accuracy in terms of interpretations، sufficient evidence، precision in referral، honesty، and trustworthy. As some of the author's commentary has been cut off، they have narrated one of the few points that the author has discussed for immersive curiosity، in order to be able to violate it، they have hidden the other aspects of the debate. In this paper، we also quoted and criticized five of the criticisms of this article to illustrate the deficiencies of the article. Meanwhile، the other purpose of this review، as will be seen، is a detailed report، full of evidence، of the same poems that had been criticized before.
Machine summary:
خردهگرفتن برای حجمافزایی بیسبب نیست؛ زیرا نابسندگی حجمی، نشانهای از نابسندگیهای دیگر بهویژه در زمینة استدلال و استنادات است؛ برای مثال گاهی برای روشنکردن یک واژه یا یک ترکیب و مصراع، مقالهها و مقالهها نوشته میشود و این ممکن نیست که به شیوۀ «نامۀ باستان در بوتۀ نقد» در پنجشش سطر و حتی گاه در سهچهار سطر، با بیان نظر کزازی و نقد آن، پیشنهاد درست نیز ارائه شود.
دیوان، تهران: مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، چاپ دوم» و سریع این پرسش به ذهن میرسد که آیا این نویسنده، صاحب دیوان است؟ - ضعف استنادات، نتایج و نیز نشانههای دیگری نیز دارد؛ مانند برداشتهای ذوقی و از خودخاسته و حتی گاه عوامانه؛ برای نمونه منتقدان آوردهاند همانگونه که امروزه در برخی رستورانهای محلی، پیش از غذا، نان و پنیر و سبزی میآورند، پس لیچار در هفت خان رستم، مربا نیست؛ بلکه همان فراوردۀ شیری است که در دشت ارژن امروز رایج است!
دیگر آنکه دو بیت پس آیـین ضحــاک وارونـهخـوی; ; چنان بد که چون مَی بدیش آرزوی ز مـردان جنـگی یـکی خواسـتی; ; بکـشـتی، کـه با دیـو برخاسـتی (کزازی، 1392، ج1: 48) و دو بیت کجا نـامـور دخـتری خـوبروی،; ; به پرده درون بود، بیگفتوگوی پرستنده کردیش در پیشِ خویش; ; نه رسـمِ کَیـی بُد، نه آییـنِ کـیش (همان) را موقوفالمعانی دانستهاند و این را هم پیشنهاد خود بازنمودهاند؛ اما این سخن نیز از آنان نیست و پیشتر جوینی آن را بیان کردهاست؛ گویا مأخذ اصلی برای انتحال همة آنچه منتقدان، پیشنهاد خود وانمود کردهاند، بهطور دقیق، پاورقی جوینی در شرح شاهنامه است.