Abstract:
مقاله حاضر تبیین مواجهه فلسفی – عرفانی ملاصدرا با مسئله مرگ است. نگارندگان در نظام وحدت تشکیکی و وحدت شخصی وجود، به تبیین این مواجهه پرداختهاند.ملاصدرا معتقداست، مرگ کمال نفس ناطقه است. نفس در پایان مسیر استکمالی، وارد عالم عقول شده باعقل فعال، همچنین با عقل اول متحد میشود؛ اما حجابهای دنیایی مانع اتحاد کامل است. مرگ بستر لازم برای اتحاد و نیل به کمالات وجودی را فراهم میکند. به عقیده ملاصدرا نفس، در پایان مسیر استکمالی، به دلیل بساطت و اتحاد با عقول، به بقاء خداوند، باقی است. از نظر او حیات انسان، به مرتبه ادراکیاش بازمیگردد. مرگ انتقال به مرتبه عقلانی را ممکن میسازد. برمبنای نظریه عرفانی ملاصدرا، حیات انسان، عین الربط به حیات خداوند است. انسان به حکم اسمهای الظاهر و الآخر، مظهر کمالات حق گردیده، به سوی او باز میگردد. مرگ، انتقال مظهریت اسماءالهی است.
This research deals with determination ofMulla Sadra’s Mystical - Philosophical confrontation with death. Authors determined this confrontation in Graded Unity of Being and Individual Unity of Being. Mulla Sadra believes that death is the perfection of rational soul. Soul at the end of perfecting route, enter the intellective world and unify with active mind, also with first one; but world’s limitations prevent from full unification. Death create necessary situations for unification and perfection. Mulla Sadra believes that soul at the end of perfecting route survives due to unification with minds. From his point of view, human life returns to its level of perception. Death makes movement to rational level possible. Basedon Mulla Sadra's mystical theory, human life is a pure connection to God’s one. Due to God’s name (Alzaher & Alakher) is the manifestation of the right perfection and returns to God. Death moves divine names of human into soul’s world.
Machine summary:
ملاصدرا این سیر استکمالی را برای تمامی موجودات دنیا لازم میداند و چنین استدلال میکند که هر موجود جسمانی همراه با نارسایی است و به تکامل و تمامی نیاز دارد و عالم تمام عالم عقل است و هر موجودی که دارای طبیعت جسمانی است کمال و تمام بودن آن بهواسطۀ نفس صورت میگیرد و تمام بودن نفس بهواسطۀ عقل است؛ پس مادامیکه هویت طبیعی به مقام عقل نرسیده است و آن موجود حرکت میکند، ناقص و ناتمام است، تااینکه به عالم آخرت و سرمنزل مقصود برسد (ملاصدرا 1366 ب: 406).
بنابراین، درنگرش عرفانی و برمبنای نظام وحدت شخصی وجود، انسان در پایان سیر تکاملی خود مظهر اتم اسم الهی میشود و در سلوک عرفانی در مراتب اسفار اربعه به مقام فنای فیالله دست مییابد؛ اما دنیا ظرفیت مراتب بالای تکامل نفس را ندارد و رسیدن به مقام وصال الهی و مظهریت اتم تنها با مرگ تحقق میپذیرد و سیر تکامل انسان در عوالم بالاتر تداوم مییابد و انسان در پایان سیر استکمالی نفس به وصال حقیقی حقتعالی دست مییابد؛ چنانکه صدرالمتألهین در مفاتیح الغیب، دربیان یکی از مراتب کمال انسانی، میگوید: کمال انسان در مشابهت و همانندی با فرشتگان است؛ زیرا آنان از صفات متضاد رها هستند و در توان بشر نیست تاهنگامیکه در دنیاست بهتمامه از آنها رهایی یابد؛ ازاینرو خداوند به بندگانش فرمان تشبه به رهاشدن داده است (ملاصدرا 1366: 645).