Abstract:
هدف مقالهی حاضر، یافتن ویژگیهای زبانشناختی حکمت متعالیه است که آن را از دیگر اقسام حکمت اسلامی جدا میکند. مدعای نگارنده آن است که ویژگیهای زبانشناختی، بهتر از دیگر معیارها - مانند نوع مسایل یا منابع - میتواند ویژگیهای خاص حکمت متعالیه را نشان دهد. برای بررسی این ادعا از روششناسی اسنادی استفاده شده است. حاصل این پژوهش، شناساندن ویژگیهای زبانشناسی خاص حکمت متعالیه است. از نتایج این نوشته میتوان در مطالعات تطبیقی فلسفی و بسط شاخههای دیگر فلسفهی اسلامی، از جمله فلسفهی سیاسی و فلسفهی علوم انسانی بهره گرفت.
Machine summary:
به اینترتیب، مطهری نهتنها ارکان حکمت متعالیه را بر اساس مسایل آن حکمت، بلکه همچنین در بحث از اثبات یا انکار استقلال حکمت متعالیه در مقایسه با حکمت مشاء و حکمت اشراق، تحقیق خود را بر همسانی یا ناهمسانی مسایل این مکاتب حکمی مبتنی ساخته است (مطهری، 1373: 234-230).
به اینترتیب معیار تمایز میان حکمت متعالیه از دیگر مکاتب الهی، در تعدد یا وحدت منابع مورد استفادهی آنها و نوع کاربردی این منابع در یک دستگاه حکمی است.
با این بیان، وقتی حایری "فرازبان" را (که عبارت از زبانی است که دربارهی زبان مطالعه میکند) برای بررسی تفاوت حکمت متعالیه از سایر مکاتب حکمی اسلامی توصیه مینماید، مخاطب خود را به تفکر دربارهی ویژگیهای معناشناختی حکمت متعالیه فرا میخواند.
4. مقایسهی سه معیار ممیزهی حکمت متعالیه در مقام قضاوت میان سه معیار فوق، لازم است گفته شود که توجه به "مسایل" نمیتواند معیار مناسبی برای تمایز مکاتب حکمی از یکدیگر شود؛ زیرا - همانطور که مطهری بهخوبی توضیح میدهد - وجود موضوعات و مسایل مشترک میان حکمت متعالیه و حکمتهای پیشین، و همچنین اقتباسهای شیرازی از حکیمان پیش از خود، شائبهی تلفیقیبودن این حکمت و فقدان ابتکار در آن را مطرح میکند (مطهری، 1373: 232-230).
پاسخهای مطهری و مدافعهی او از استقلال و ابتکاریبودن این حکمت نیز در پس خود حاوی این نکته است که موضوع "اصالت هستی" و جوانب آن نمیتواند صرفاً ارزش و اهمیت برابری با دیگر مسایلی را داشته باشد که او آنها را بهعنوان ارکان "حکمت متعالیه" مطرح میکند (مطهری، 1373: 236-235).